۳ دی ۱۴۰۳

مرگ اجتماعی جامعه کردستان بدست پ.ک.ک و پژاک(۹)

  • ۲۷ آذر ۱۴۰۲
  • ۱۹۷ بازدید
  • ۰

✍️ محمد صدر

انجمن بی تاوان: در این مبحث تلاش بر آن است که دلایل چالش های فکری وعملکردی مدیریت گروهک تروریستی پژاک را بررسی نمائیم. شاید چنین ادعا شود که چنین چالش هایی وجود ندارند اما این نمی تواند جزء حقایق باشد. برای شروع این بحث من این سوال را مطرح می کنم که آیا مدیریت پژاک یک مدیریت فکری- استراتژیک است و یا تنها مدیریتی گذرا و تابع برنامه های از پیش تعیین شده است؟ برای رسیدن به پاسخ ما فرض را بر آن می گیریم که این مدیریت، مدیریتی تاکتیکی- انتسابی نیست. اگر این مدیریت، مدیریتی انتخابی است و بر اساس توانایی های خود انتخاب شده است دو ویژگی اصلی را باید داشته باشد؛ اول آنکه تئوریسین باشند و بدون سرمشق گرفتن از رهبران پ.ک.ک و بدون توجه به منافع تاکتیکی آنها در منطقه، بتوانند خود تعیین استراتژی کنند و دوم آنکه بتوانند در ارائه تاکتیک بهترین راندمان همخوانی با استراتژی را بدست آورند.

هیچ یک از این دو مورد در مدیریت مغشوش الفکر پژاک قابل مشاهده نیست. به عنوان مثال بدون آنکه مدیریت پژاک هیچ نیروی فکری بالفعلی در تغییر استراتژی از فدرالیسم به کنفدرالیسم داشته باشد این تغییر استراتژیک بوجود آمد. شاید مدیریت پژاک در دفاع از این امر بگویید که تغییر استراتژی طی یک تصمیم عمومی و در یک مجمع عمومی و کنگره صورت گرفته است. بله من هم این امر را قبول دارم که چنین بوده است اما مسئله اینجاست که شما تنها این تغییر را تائید نموده اید بدون آنکه آن را بفهمید و یا درک کرده باشید. هم فدرالیسم و هم کنفدرالیسم تزهایی هستند که از سوی رهبران پ.ک.ک ارائه شده اند و شما بدون آنکه همخوانی و یا عدم همخوانی  آنها را با شرایط اجتماعی ایران بفهمید آنها را تائید و یا رد کرده اید. زیرا معیار تائید و یا عدم تائید این مدیریت یک معیار تئوریک و فکری نیست اصلا معیار نیست زیرا تاریخ مدیریتی پژاک نشان میدهد تنها افرادی در این مدیریتها  حفظ موقعیت میکنند که پراکتیسین افکار سران پ.ک.ک باشند و بتوانند منافع تاکتیکی آنها را تامین کنند نه آنکه واقعا توانایی مدیریتی داشته باشند. بحث من در اینجا بر سر ارجعیت فدرالیسم بر کنفدرالیسم و یا سنجش این دو نسبت به همدیگر نیست بلکه مسئله اساسی شیوه تحول در تعیین هدفی است که می تواند تعیین کننده موجودیت و یا عدم موجودیت این گروه در آینده باشد. اگر شما چنان که خود ادعا می کنید و بدون توجه به افکار عمومی جامعه کرد خود را نماینده کردها می دانید پس باید بتوانید خود نیازهای این جامعه را تحلیل نموده و بر این اساس تعیین استراتژی نمائید.

واقعیت این است که یک فرد غیر بومی می تواند تحلیل کند اما به اندازه یک متخصص محلی نمی تواند واقع گرا باشد. پس در اینجا واقع گرایی تئوریسین بر اساس نیاز اجتماعی زیر سوال است چطور خود استراتژی می تواند زیر سوال نباشد. شاید مدیران پژاک هیچ یک از این واقعیت ها را قبول نکنند و استراتژی خود را یک استراتژی کامل و بدون عیب و نقص بدانند. خوب اگر چنین است و هیچ یک از این مسائل صحت ندارند پس چرا در ارائه تاکتیک مناسب که با استراتژی شما همخوانی داشته باشد تا این حد با چالش روبرو هستید!؟

این یک ادعای بی اساس و پایه نیست؛ به عنوان مثال برنامه اساسی پژاک از ایجاد جامعه دمکراتیک سخن می گوید که  اگر ایجاد چنین جامعه ای خیالی واهی نباشد هرگز با بکارگیری خشونت بوجود نخواهد آمد. اما مدیران پژاک جز استفاده از خشونت هیچ شیوه ی عملی دیگری را برای رسیدن به اهدافشان به کار نبرده اند. برای سرپوش گذاشتن بر خشونت گرایی خود نیز مسئله دفاع مشروع را سپر اعمال خود کرده اند. اما حقیقت چیزی جز این است؛ اگر استفاده از خشونت راهکار اصلی شما نیست و تنها برای دفاع مشروع از آن استفاده می کنید پس راهکار اصلی شما چیست!؟ این چه راهکاری است که اصلا از آن استفاده نمیکنید!؟ مسئله اساسی دیگر که این امر را به خوبی روشن می کند انتخاب نامی است که شما و یا در واقع سران پ.ک.ک برای بخش نظامی گروهتان انتخاب نموده اید.(ه.ر.ک) یا همان نیروهای رهایی کردستان هیچ گونه همخوانی نه با دفاع مشروع و نه با ایجاد جامعه ای دمکر اتیک دارد که شعار اصلی پژاک را تشکیل می دهد. همگی می دانند که مسئله رهایی از سوی جنبش های چپ قرن ۲۰ مطرح شد که معتقد به انقلاب های خشن با اتکا به اسلحه بودند. به نظر آنها رهایی امری فیزیکی است که بر اساس دگرگونی و تخریب ساختار حاکمیت موجود برای انسانها به دست می آید و این تحول جز با فشار توام با خشونت و انقلاب مسلحانه میسر نیست. شما که دم از دمکراسی می زنید پس باید مخالف خشونت باشید. اگر واقعا مخالف خشونت هستید و دفاع مشروع یک شعار و ترفند نیست پس چرا دم از رهایی می زنید؟ نمی دانم شاید واقعا هم این تئوریسین ها هنوز به رابطه مسئله رهایی و خشونت نیاندیشیده اند و این کار را هم به تئوریسین های واقعی پشت پرده محول کرده اند!

 

ادامه دارد…

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *