۳ دی ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • یادداشت روز
  • >
  • راز ائتلاف بارزانی و داعش؛ خیانت تاریخی بارزانی به رهبران و جنبش های کرد

راز ائتلاف بارزانی و داعش؛ خیانت تاریخی بارزانی به رهبران و جنبش های کرد

  • ۲۵ آذر ۱۳۹۴
  • ۴۷۷ بازدید
  • ۱

عرفان قانعی فرد نویسنده و پژوهشگر صاحبنظر کرد، هفته گذشته به عراق سفری داشت و از نزدیک تحولات این کشور را دنبال کرده است. وی در یادداشتی تکان دهنده، راز ائتلاف سازمان امنیتی بارزانی با داعش و خیانت های خود او به مردم کرد(با هدف حفظ منافع خود و قبیله اش) را مورد تدقیق قرار داده است.
از سال ۱۹۸۰ شاید ایران خواست که علیه کشور متجاوز به آب و خاکش – عراق – همان شیوه مسبوق به سابقه را ادامه دهد. یعنی همان حرکت ۱۴ ساله حمایت از جنبش مسلحانه کردها در عراق که یکی از قبیله بارزانی در قصبه بارزان را برای این کار برگزیدند و با روشنفکران آن دوران در داخل حزب دموکرات کردستان عراق – مانند جلال طالبانی و ابراهیم احمد – چندان تمایلی به تعامل نداشتند.
از سال ۱۹۶۸ هم که مرکز اطلاعاتی – امنیتی پاراستن در داخل آن حزب توسط موساد تاسیس شد، ساواک ایران چندان دل‌خوشی به این حرکت اسرائیلی‌ها نداشت و موصل نخستین شهری بود که اسرائیلی‌ها علیه ارتش عراق اقدام به جمع‌آوری اطلاعات می‌کردند. عاقبت در سال ۱۹۷۵ که این حزب فروپاشید، در بر همان پاشنه امنیتی ماند که ماند. کمک‌های مالی ساواک به حزبشان را فراموش کردند و بیش از دوسوم کمک‌های مالی در حساب‌های شخصی بارزانی در سوئیس باقی ماند تا اینکه در سال ۱۹۸۰ که یک سالی از پیروزی انقلاب نوپای ایران می‌گذشت و حزب بارزانی هم وجود خارجی نداشت، اما برای جلب نظر حکومت جدید در ایران، با تاسیس قیاده موقت، برای قتل‌عام کردهای ایران، نقشه‌ها ریختند و فتنه‌ها برپا کردند و سیاست کردهای ایران را هم فلج ساخت.
در سال ۱۹۹۲ که اقلیم کردستان عراق با نظر ایران و آمریکا شکل گرفت، مسعود بارزانی خود را رهبر بلامنازع کردستان می‌دانست هرچند پس از مرگ قاسملو شاد به نظر می‌رسید، زیرا یک رقیب منتقد جدی را از دست داده بود اما همچنان جلال طالبانی در برابر چشمانش، در عرصه دیپلماسی فعال بود و اوجالان هم وی را یک دیکتاتور کوتوله می‌نامید. از همان روزها بارزانی چشم به میت ترکیه داشت و دارد. از همان روزها که پدرش، هر حرکت آزادی‌خواهانه کردهای ترکیه را از بین برد و خود مسعود هم در سال ۱۹۷۸ از میت ترکیه کمک گرفت و ۱۰۰۰ نفر کرد جنبش جدید تحت‌فرماندهی طالبانی را در حکاری، قتل‌عام کرد.
در همان سال‌های دهه ۱۹۹۰ بود که طالبانی می‌خواست حامی‌ اوجالان باشد تا نابودی رقیب سنتی خود را شاهد باشد اما چندی قبل از آن بارزانی، جنگ کردکشی را به‌راه‌انداخت و ۱۱هزار کرد را فدای آمال خود کرد و هرازگاهی هم برای افکار عمومی می‌گوید که حاضر است در هر دادگاهی شرکت کند و بعدها با وساطت ایران و آمریکا میان او و طالبانی صلح شد.
بعدها در سال ۲۰۰۵، وقتی که نام جلال طالبانی برای ریاست‌جمهوری مطرح شد بارزانی، مخالف سرسخت بود، اما عاقبت با گرفتن امورات سه وزارت کلیدی به طالبانی رضایت داد تا بر آن کرسی بنشیند و وزارت‌خارجه سکوی پرش اعضای حزب وی به اقصی‌نقاط جهان شد که موقعیت مالی – حزبی قبیله خود را تثبیت کند اما در این هشت سال از هر نقشه‌ای علیه حکومت مرکزی عراق رویگردان نبود.
تا اینکه پس از مریضی جلال طالبانی دیگر مسعود بارزانی، خود را در عرصه کردستان ‌بی‌رقیب می‌بیند. اوجالان هم که در زندان است. در ماجرای سوریه همگام ترکیه و سیاست ترک‌ها بود زیرا می‌خواست که صرفا منافع مالی و مصالح قبیله خود را در نظر داشته باشد و بدون اجازه حکومت مرکزی، خود و حزبش که کالبد و موتور حرکت آن بر مسائل امنیتی می‌چرخد و پاراستن تنها پوسته باقیمانده در آنجاست، خود را رهبر مادام‌العمر کردهای عراق نامید، پسر برادرش را نخست‌وزیر کرد و فرزند خود را بر دستگاه امنیتی پاراستن با صدها دخمه و زندان و گورستان نشانید و دیگر حقوق بشر هم در زندان‌های مخفی وی و خفه کردن منتقدان سلطه او، فراموش شده است. نفت کردستان را تاراج می‌کند و دور جهان می‌گرداند و پولش را در حساب‌های شخصی‌اش می‌ریزد و تو گویی که کردستان برایش صرفا یک شرکت تجاری است با ۵میلیون کارگر که جمعیت کردستان نامیده می‌شود.
بارزانی اصولا کمترین نقدی را برنمی‌تابد و منتقد را یا ترور شخصیتی می‌کند یا ترور فیزیکی. یا وی را مامور و جاسوس و فرستاده می‌داند یا مانند جوهر نامق، زهر می‌خوراند و از بین می‌برد. این بار هم نقدهای صریح مالکی را برنتابید و از هر دسیسه‌ای برای تضعیف دولت مالکی رویگردان نبوده و نیست و کمترین حرمتی هم برای ائتلاف شیعه و کرد قائل نبوده و نیست.
و همواره در رسانه‌های حزبی‌اش می‌گوید که «ادبیات و لحن تند و تهدید‌آمیز مالکی نسبت به کردها مذموم است و حقوق کارمندان اقلیم قطع شده و…» زیرا خود را عین کرد و کردستان می‌داند و مالک کل کردستان. البته برخی از کشورهای منطقه هم در ایجاد این توهم خودبزرگ‌بینی در وی شریک هستند، زیرا نگاهشان به وی به‌عنوان شخصیتی قابل استفاده اما غیرقابل اعتماد است. اما به‌هرحال مسعود بارزانی فعلا در راستای سیاست ترکیه قدم برمی‌دارد و برای آرام نگه داشتن ایران، هم نچیروان بارزانی، سیاست «مداحی» را دنبال می‌کند.
قبلا هم به ظاهر علیه صدام همراه و همگام ایران شدند اما تا روز سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ همچنان رابطه پاراستن – مرکز امنیت حزب بارزانی- با بعث وجود داشت. اما نمی‌دانست که اعضای اپوزیسیون عراق که در سال‌های ۱۹۹۷ – ۱۹۹۶ آنها را دستگیر یا به قتل می‌رسانید، روزگاری حکومت و دولت را در عراق به دست بگیرند.
اعضای فراری بعث را در اربیل جای داد – همان افرادی را که سال‌ها مبارزان کرد و شیعه را به ترور رسانیده بودند – و از آنها محافظت کرد و امکانات در اختیارشان نهاد و حتی طارق هاشمی، یاغی فراری سنی‌ها را بنا به رابطه‌اش با اداره امنیت عربستان از بغداد روانه خارج کرد و در این سال‌ها مزاحم و مانع موفقیت ریاست‌جمهوری طالبانی بود و صرفا در میان کشورهای عربی مانند قطر و دوبی و عربستان دنبال همپیمان می‌گردد تا حامی ‌وی باشند و اکنون هم صرفا دنبال یک خواسته است و آن هم انضمام کرکوک به کردستان عراق. وقتی که این اتفاق رخ دهد، اولین خبر رسانه‌ها اعلام استقلال کردستان عراق خواهد بود و تفکر تجزیه‌طلبانه و انحصاری و خودمحورانه توام با غرور بارزانی بر کسی هم پوشیده نبوده و نیست. رابطه پاراستن – داعش از همان روزهای نخست نظر منتقدان و کارشناسان امنیتی را به‌خود جلب کرد.
حمله تروریست‌ها به مواضع اتحادیه میهنی توسط داعش در چند روز اخیر، حضور بعثی‌ها در اربیل؛ اعضای امنیت عربستان مسافر اربیل، فرار فرماندهان ارتش موصل به اربیل (که نشانگر آن بود که دو ‌تریلیون دلاری که آمریکا برای‌ ترمیم ارتش عراق هزینه کرد، نتیجه‌ای در برنداشت.) و این سوال‌های منطقی پدید آمد که «چرا داعش در عراق ناگهان دست بالا را پیدا کرد؟» یا اینکه «آیا کردها در کنار داعش و در برابر مالکی قرار گرفته‌اند؟» و…
امروز هم بارزانی – رئیس تمدید شده اقلیم – می‌خواهد سیاست دوگانه و مبهم پدرش را در عراق دنبال کند. از طرفی بارزانی پیام داده که «به علت شکست ارتش عراق و خلاء امنیتی و نظامی به وجود آمده،» از سویی گله دارد که «عدم درخواست همکاری از کردها برای مقابله با داعش توسط مالکی، نشان‌دهنده به حاشیه راندن کردها از سویی دولت مرکزی عراق است» و از سوی دیگر می‌گوید «نیروهای پیشمرگ کرد در مناطق تحت کنترل داعش مداخله‌ نمی‌کنند یعنی اینکه نیروهای وزارت پیشمرگ اقلیم کردستان در مناطقی که‌ داعش آنها را به‌ کنترل خود درآورده‌ است هیچ مداخله‌ای نمی‌کنند.» و طبق نقشه امنیتی پاراستن در نفوذ در مراکز امنیتی – نظامی علیه عراق، خود سعی در ایجاد این خلاء داشته و اگر مالکی باوری به ورود نیروهای پشیمرگ طالبانی ندارد، شاید می‌داند هدف پنهان بارزانی چیست! بنابراین بارزانی خواهان همکاری با نجیفی و تسخیر موصل و پیروی سیاست ترکیه است اما برای حفظ رابطه‌ای نیم‌بند با ایران – نچیروان بارزانی را برای مداحی و دیپلماسی پشت در بسته به تهران فرستاد، اما وی همچنان داعش را تهدید می‌کند که در جنوب کرذستان به اتحادیه میهنی کردستان – که خواهان همکاری با حکومت مرکزی است – حمله کند.
سیاست ‌بی‌سود بارزانی در همراهی داعش، که در موصل هم همکاری تنگاتنگی میان پاراستن – داعش وجود دارد، مرکزی احتمالی برای حمله مجدد و ایجاد ناآرامی‌در سوریه خواهد بود و یکی از شادی‌های بارزانی از حملات داعش هم صرفا ضعف مالکی و فروپاشی دولت اوست و اگر هم فتنه آرام شود، قطعا دوباره از همکاری با امنیت عربستان و بعث دست برنخواهد داشت و پس از فروپاشی مافیای امنیتی – اقتصادی بارزانی و انقضای قدرت وی، شاید کردستان و عراق، رنگ آسایش و آرامش بگیرند.
به هرحال داعش، در همین روزها تحت کنترل درخواهد آمد و بازهم شیعیان بر قدرت تکیه خواهند زد و این بار هم سیاست نابخردانه بارزانی، بسان گلوله‌ای به کردهاست. زیرا راه عقلانی کردها صرفا همکاری و همراهی با حکومت مرکزی خواهد بود که بتوانند شریک سیاسی قابل‌اعتمادی باشند و در جهت حفظ یکپارچگی آب و خاک تلاش کنند.

قبلی «
بعدی »

۱ دیدگاه

  1. بیشرمی تا چه حد؟! این دروغ وقیحانه را حتی دور و بریهای خودتان باور نمیکنند و میدانند تماما ساخت ذهن معلول دشمنان کُرد است!! تلاش شما برای از بین بردن وجه کاک مسعود بارزانی بدون شک نتیجه عکس خواهد داشت! کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی! همین!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *