۲ آذر ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • فرهنگستان
  • >
  • دمکراسی های بدون پایه در پ.ک.ک و پژاک/ به قلم عثمان زاده فرمانده سابق گروهک

دمکراسی های بدون پایه در پ.ک.ک و پژاک/ به قلم عثمان زاده فرمانده سابق گروهک

  • ۲۲ دی ۱۴۰۰
  • ۲۰۲ بازدید
  • ۰

انجمن بی تاوان آذربایجان غربی : طرح شعار دمکراسی برای اجرای دمکراسی کافی نیست. هر ساختاری که دمکراسی را شعار سیاسی خود قرار میدهد باید ظرفیت فرهنگی و همچنین ساختار سیاسی متناسب با آن را داشته باشد. اگر پایه های فرهنگی دمکراسی در گروهی وجود نداشته باشد و یا مکانیسمهای جایگزینی قدرت در گروهی اجرا نشود, هر گونه طرح شعار دمکراسی , بیش از طرفندی عوام فریبانه نخواهد بود.  امروزه تمام گروه های کردی از کوچک تا بزرگ همگی دم از برقراری دمکراسی میزنند و همین امر مرا بر آن داشت تا ساختار حزبی انان را با مفاهیم اصلی دمکراسی در کنار هم قرار داده , چالشها و تناقضات ان را آشکار سازم.

سه مسئله اساسی که دمکراتیک بودن این گروه ها را زیر سوال می برد:

یکی رهبریت انحصاری فکری و عملی توسط شخصی خاص دوم خود مرکز بینی گروهی سوم بدنه غیر علمی درون گروهی است.

این سه مسئله بشکلی خاص و چشمگیر در گروه تروریستی پ.ک.ک به عنوان میراث دار فرهنگی مارکسیستی دیده میشود که در چند سال اخیر شدیدا پرچم دمکراسی را علم کرده است.

رابطه گروه و بدنه آن با رهبریت یک رابطه تقلیدی کورکورانه و مریدواری است. بدنه گروه به هیچ شکل مکانیسمی کنترلی بر رهبریت گروه را ندارد و تنها می تواند پیرو آن باشد. رهبریت در طرز فکر درون گروهی آنچنان مطلق است که هیچ اشتباهی نمی کند بنابر این قابل انتقاد نیز نمی باشد. هر فکر واندیشه ای که  از سوی رهبریت گرو مطرح می شود تنها در محدوده همان فکر تحلیل می شود و اندیشه ای جز آن مطرح شدنی  و جایز نیست.

بدنه گروه تنها گیرنده و مجری است و رابطه در اینجا بطور کلی یک جانبه است. رابطه ای که در آن صفر و صد در مقابل هم قرار دارند و اصلا دمکراتیک هم به نظر نمی رسد. بله  جلسات,کنگره ها و انتخاباتی نیز صورت می گیرد و رای گیری هم انجام می شود اما در واقع این صفرها هستند که به صد رای می دهند در غیر این صورت پاک می شوند. خارج از چهارچوب فکری و سیاست تعیین شده هیچ چیز نباید وجود داشته باشد و محیط جلسات بر این اساس باید پاک باشد و یا پاک شود.

حضار در جلسات تنها رهنمودها و پرسپکتیوهای رهبری گروه را تائید می کنند و به اصطلاح تصمیم گیری می نمایند. تمام مقدمات تحلیلی اساسنامه ها که برگرفته از تحلیلات رهبریت گروه است بدون هیچ تحلیل مجزایی با صد در صد ارا تصویب می شوند و ممکن نیست هیچ گونه اشتباهی در آن وجود داشته باشد.

اگر اشتباهی نیز وجود داشته باشد احتمالا دستوری است. من از شما می پرسم که آیا چنین ساختاری می تواند پیام آور دمکراسی باشد، آیا بعد از رسیدن احتمالی به قدرت تمام مخالفین را سرکوب نمی کند, به دلیل آنکه ممکن است رهبری آن را مورد انتقاد قرار دهند، آیا در سیستم سیاسی آن جایی برای مخالفین نیز وجود دارد!؟

مسئله دوم خود مرکز بینی گروهی است. گروه تروریستی پ.ک.ک خود را نماینده تمام کردها معرفی می کند و تمام مدیران ان در سخنرانی های خود کردها را متعلق به خود می دانند. اگر به سخنرانی هایشان توجه کنید همگی اکثرا از اصطلاح ملت ما استفاده می کنند و این از لحاظ روانی دیدگاه انان را از لحاظ  حاکمیت بر مردم نشان می دهد. علاوه بر این یک گروه تنها می تواند نماینده قشری در جامعه باشد و اگر خود را به عنوان نماینده یک ملت معرفی کند به تمامی غیر علمی و غیر اصولی خواهد بود.

دلیل چنین ادعایی تنها میتواند نادیده گرفتن تمام نیروهای سیاسی و اقشار دیگر جامعه باشد. ایا نادیده گرفتن نمیتواند منشاء حذف نیز باشد؟ ایا حذف در دمکراسی جایگاهی دارد؟ اینها سوالاتی است که با ید در میان ما کردها شدیدا مورد بحث و گفتگو قرار گیرد.

یکی از اساسی ترین دلایلی که به نظر من این حزب نمیتواند دمکراسی را پیاده کند اینست که بدنه و کادرهای حزبی آن کاملا از دیدی باز که بتواند با تنوع اجتماعی سازگار باشد بی بهره اند. ذخیره فکری انها بر اساس قبود مطلق رهبریت حزبشان است و هژمنونی بی چون و چرای رهبریت آن تنها یک دلیل دارد و آن نبود اندیشه های مجزا در ساختار آن میبا شد. محدوده فکری انها کاملا در این حیطه محصور بوده و بدلیل نبود علم و اگاهی فراتر از آن نمیرود. تمام افراد این حزب در یک چهارچوب مشخص مسائل را تحلیل میکنند و تقریبا شبیه به هم سخن میگویند . استناد مکرر به رهبریت حزبشان نشان میدهد انچه را که از بر کرده اند تکرار میکنند و عملا به صورت یک رباط زنده از لحاظ  فکری عمل میکنند. چنین ساختاری فرهنگی تک بعدی را به وجود آورده است که تنها دارای متدهای مشخصی برای زندگی است. خارج از این متدها زندگی تعبیر نمیشود بنابر این به تمامی محیطی بسته را برای جامعه تعریف و ارائه میکند. آیا بسته بودن محیط تمام مفاهیم دمکراسی را به چالش نمیکشد؟ آای سردمداران دمکراسی میتوانند چنین محدود و به دور از علم بیندیشند؟ اینها مسائلی است که جامعه با دور اندیشی هایش به ان پاسخ خواهد داد.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *