۲۸ آبان ۱۴۰۳

حملات جدید پژاک به احزاب کلاسیک

  • ۲۲ دی ۱۳۹۴
  • ۲۳۱ بازدید
  • ۰

ریبوار مرادی//

از زمان تاسیس پ ک ک (حزب کارگران کردستان) به رهبری عبدالله اوجالان در سال ۱۹۷۸ میلادی تاکنون، زیر سئوال بردن اصول، افکار و راهکارهای دیگر احزاب و گروههای سیاسی در منطقه، به عنوان پایه ی سیاسی و ایدئولوژیک این گروه خودنمایی می کند و این روزها هم شدیدتر شده است.

آنچه پ.ک.ک خود نیز در اسناد و نوشته هایش بدان اشاره کرده، اولین اقدام این گروه پس از شروع جنگ مسلحانه در ۱۵ آگوست ۱۹۸۴ میلادی، مبارزه و مقابله با احزاب، گروهها و کدخداهای کورد در مناطق کوردنشین ترکیه بوده است. به عبارتی دیگر مرحله ی اول و اساسی این حملات که تاکنون هم ادامه دارد و روز به روز بر شدت آن افزوده می شود، حذف شخصیت های سیاسی کورد بوده و هست.

با تاسیس پژاک در سال ۲۰۰۳ میلادی به عنوان بخشی از پ.ک.ک که در جغرافیای غرب و شمال غرب ایران فعالیت دارد و یا به قول خود پژاک، در شرق کردستان رسالت ترویج افکار پ.ک.ک و سیاست های آنرا برعهده دارد. وظایف پ.ک.ک در مرزها به این گروه محول شد. پ.ک.ک و پژاک اسم این نوع حملات و حذف دیگر گروهها را گذاشته اند مبارزه با ذهنیت کلاسیک (سنتی) و بر این اساس با تمامی احزاب و گروهها در حال جنگ هستند. جنگ این گروهها با احزاب و گروههای دیگر در منطقه که آنها کلاسیک می خوانند، چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ رسانه ای ادامه دارد.

سال ها با حزب دمکرات کردستان عراق (پارتی) با رهبری مسعود بارزنی وارد جنگ مسلحانه شد و سبب کشته شدن هزاران تن از طرفین شد و اخیرا هم از طریق رسانه این رسالت را ادامه می دهد.

در همین راستا عبدالرحمن حاجی احمدی رئیس پژاک چند روز پیش در شبکه تلویزیونی این گروه باردیگر این حملات را ادامه داد و جالب اینکه در سخنانش به اصطلاح جدیدی در مورد احزاب و گروههای سیاسی به کار برده است. حاجی احمدی این بار در خطاب به دمکرات ها و کومله ها اصطلاح کلاسیک اصیل را به کار برده است. این سرکرده پژاک در توضیح این اصطلاح گفت: دمکرات ها و کومله ها که سال هاست در کمپ های شهر کویه و روستای زرگویز در اقلیم کردستان یکجانشین شده اند، از چندین دهه قبل اعلام وجود کرده اند که جنایات این گروهها و احزاب را طی سال های اول انقلاب اسلامی ایران در مناطق کردنشین ایران به ویژه در مناطق مرزی کردستان، مهاباد و سردشت از چشم کسی پوشیده نیست و اگر از اصیل بودن آنها گفته می شود بخاطر قدمت دیرینه اشان در امر قتل عام مردم در مرزهای غربی و غارت اموال مردم و از همه مهمتر تجاوز به ناموس آنهاست. اما کلاسیک بودنش هم به ذهنیت قرون وسطایی این گروهها برمی گردد که به خاطر نشستن بر کرسی کدخدایی، تاکنون چند بار دچار انشعاب شده اند و این از همان ذهنیت کلاسیک و … سرکردگان و اعضای آنها نشات می گیرد.

حاجی احمدی که با لحنی تند این دو گروه به اصطلاح کلاسیک اصیل را مورد هجوم سخنان خود قرار داده بود، در ادامه به غیرفعال بودن، یکجانشینی در کمپ ها و خنثی بودن این گروهها اشاره کرده است. احمدی فعالیت های سیاسی و هنری این گروهها را به تمسخر گرفته و گفته: یک روز دمکرات ها کومله ها را دعوت می کنند و به اصطلاح به تحلیل اوضاع سیاسی – نظامی و اجتماعی جهان، منطقه و کردستان می پردازند و چندی بعد طرف مقابل میزبان این نشست فرمالیته و نمایشی می شود و جالب اینجاست که هیچ یک از این نشست ها تاکنون هیچ نتیجه ای در بر نداشته اند. احمدی به این نکته هم اشاره کرده که این گروهها این روش و مسلک را از احزاب اقلیم به ویژه حزب دمکرات کردستان عراق و اتحاد میهنی کردستان آموخته اند که جز کوردفروشی کاری از دستشان برنمی آید.

ناگفته نماند این سرکرده پژاک کلمات و واژگان بسیاری در حمله به این گروهها به کار برد که از چارچوب این نوشته خارج است. اما ذکر چند نکته در خصوص گفته های احمدی خالی از لطف نخواهد بود.

  • عبدالرحمن حاجی احمدی خود از سران اصلی حزب دمکرات در اوایل انقلاب و دهه شصت بوده و بنا به آنچه خود وی در مصاحبه هایش اظهار کرده، در منطقه نقده، اشنویه، سردشت و مهاباد فعالیت داشته است که البته خودش دلیل جدائیش از گروه را به افکار و سیاست های غلط آن ربط می دهد. این درحالیست که حاجی احمدی از این گروه به دلیل آنچه سرکردگان آن فساد اخلاقی و مالی خوانده اند، اخراج کرده است. اما نکته ی قابل تامل این موضوع از آنجا هویدا می شود که حاجی احمدی با شدت تمام از جنایات این گروه در مناطق مرزی می گوید آنهم زمانیکه خودش نیز یکی از سرکردگان این گروه در منطقه بوده است. جنایات، کشتار و غارت اموال مردم و تجاوز به ناموس آنها به عنوان بخشی از کارنامه این گروهها در مناطق مرزی، ضمیمه تاریخ شده، اما نباید فراموش کرد که حاجی احمدی هم بخشی از این تاریخ است.
  • عملکرد این گروهها در بازه زمانی مشخص، به کردهای مرزنشین اثبات کرد که خط مشی آنها نمی تواند جوابگوی خواست و عرف جامعه ی کردها باشد. برای نمونه کومله که بر پایه ی افکار مارکسیست – لنینیستی بنا شده بود و به ظاهر خود را روشنفکر نشان می داد، قرآن ها را که روح جامعه اسلامی کردها محسوب می شد، در محراب مسجدها آتش زد و به قول خودشان اینچنین می خواستند ایدئولوژی کمونیستی را در جامعه ترویج کنند. دمکرات ها هم که به نوبه ی خود منتقد افکار و رسومات جامعه بودند، خود از قشر بیسواد و یا کم سواد جامعه محسوب می شدند که همین امر سبب شد در مدت زمان کوتاهی، غارت اموال مردم بجای غنیمت و تجاوز به ناموس آنها، به عنوان کاری روزانه و پایدار در درون این گروه جا بیفتد.
  • پژاک هم هرچند عمر چندانی ندارد، اما چون بر پایه ی تجارب پ.ک.ک و افکار اوجالان بنا شده، در فاصله زمانی کوتاه از آن تجارب استفاده کرد و به این روز رسیده که حال شاهد آن هستیم. آنچه دیگر احزاب و گروهها انجام دادند همچون یک کارنامه سیاه به تاریخ پیوست و در اذهان عمومی کردها هم یک نقطه مشکی فراموش نشدنی است. اما آنچه امروزه پژاک در مرزها انجام می دهد در کدام یک از این قالب ها می گنجد؟ پژاک از پ.ک.ک آموخته که به هرکس و گروهی حمله ور شود و خود را در کانون توجهات تعریف کند و به عبارتی همه را حذف و تنها موجودیت خود را قبول دارد. پژاک از پ.ک.ک یاد گرفته که هیچ وقت مرزها را خالی نگذارد تا مبادا یک قاچاقچی از دست آنها در امان باشد. مگر غیر از این است که منبع درآمد پژاک و پ.ک.ک و دیگر گروههای اقماری متصل به آن از قاچاقچیان به خصوص مافیای مواد مخدر تامین می شود؟ پژاک تا به حال چند تن از مردمان مرزنشین را به اتهامات واهی کشته است؟ چند تن را فقط بخاطر آنکه با آن همراه نشده و یا از عملکرد و افکار آنها انتقاد کرده، حذف کرده است؟ از همه مهمتر چند تن از اعضای خود را بخاطر نقد افکار و سیاست های گروه و یا اوجالان به دار آویخته است؟

قالبی که در اوایل قرن بیستم به نام حزب از جماهیر شوروی سابق وارد بدنه جامعه کردها شد و بعد هم به کانون افکار و فعالیت های افراد سودجود و فرصت طلب که خود را سیاسی و مبارز می خواندند در آمد، در کل دارای یک چارچوب و تعریف است و هرچند برخی ها از پسوند دمکراسی، آزادی، برابری و یا سوسیالیستی استفاده می کنند، اما ماهیت و جوهر همگی یکی است. کردها به این نتیجه رسیده اند که آینده و سرنوشت خود را به زرگویز نشین ها، کویه نشین ها و یا قندیل نشین ها نسپارند. بهتر است هرکس بسان خواجه به فکر خویش باشد.

منبع: کوردپاریز

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *