نگرش به مسئله جوانان در عرصههای اجتماعی و مبنی قرار دادن توجه به این سرمایه ملی به عنوان فرصت در سیاستگذاریها و برنامهریزیها، باید تغییر اصولی پیدا کند.
انجمن بی تاوان آذربایجان غربی به نقل از کُردتودی، من نیز دوست دارم با ۶۰ سال سن و بعد از ۳۰ سال کار کردن استراحت کنم ولی با داشتن همسر و فرزندانی که ۳ نفرشان دانشجو هستند باید جوابگوی هزینه های هزینه های زندگی باشم … این گوشه ای از درد دل های کارمندی بازنشسته می باشد که در آموزشگاه تعلیم رانندگی مشغول به کار است.
او می گوید زمان بازنشستگی اوج هزینه ی زندگی است ولی بازنشسته شدن پیامدش کمبود شدید مالی را در پی خواهد داشت و برای جبران، مجبور به کار مجدد هستیم.
وی با با تایید کاهش توانایی خود و همسالانش در مقایسه با جوانان و نبود کارایی لازم، تجربه ی خود را جبران کننده ی کمبود توانای هایش می داند.
وی هرچند این عمل را تایید نمی کند ولی شرایط بد اقتصادی را عامل اصلی در اجبار به کار می داند.
در گفتگو با مدیر همان آموزشگاه که تمایلی برای پاسخ دادن به سوال نداشت می گوید: علت آن را هر کسی می داند ولی در نهایت دولت را موظف به پاسخگویی می داند.
در همین رابطه یک کارمند بازنشسته ی شرکت نفت با رد ادعای بازنشستگان که به علت فشار اقتصادی مجبور به کار مجدد می باشند می گوید: بازنشستگان این امر را بهانه ای برای کار کردن مجدد و کسب درآمد بیشتر انجام می دهند چون خودم با همین حقوق و در کنار فرزندانم مجبور به گذران زندگی هستیم.
آقای مراد خانی یکی از ساکنین شهر سنندج زیاده خواهی را علت اصلی این معضل می داند و اظهار می دارد: معتقدم که کار مجدد بازنشستگان موجب سلب حقوق، از جوانان می شود و این عمل در جامعه ی که جوانان بیکار دارد اصلا روا نیست.
وی که از اشتغال به کار مجدد عده ای از همکارانش به شدت گله می کند و می افزاید: اینان با گرفتن حداقل حقوق و مزایا با سوء استفاده ی کار فرمایان، موجبات بی حرمتی به خود و ضایع شدن حقوق دیگران را فراهم می کنند.
عده ای بازنشستگان نیز ی گویند: با حقوقی که ما در حال حاضر با آن کار می کنیم هیچ جوانی حاضر به کار کردن نیست و نمی تواند جوابگو خواسته های آنان باشد، البته عده ای نیز این کار را پر کردن اوقات فراغت میدانند!
شیرکو ۲۶ ساله که یک لیسانسه می باشد معتقد است که جوانان بسیار زیادی بخاطر فرار از بیکاری حاضرند با همین حداقل حقوق کار کنند. وی که در یک مغازه کار می کندو پدرش کارمند بازنشسته است می گوید : اگر بازنشستگان با این حقوق و مزایا کار نکند مطمئنا کارفرما مجبور است حداقل خواسته های قانونی کارگر را برآورده کند .
حمید جوانی است که که تازه دوران سربازی را به اتمام رسانده می گوید: در مراجعه به مغازه ای که قبل از خدمت در آن مشغول به کار بودم، کار فرما یم گفت که دیگر نمی تواند به او کار بدهد چون تامین اجتماعی برایش مشکل ساز می شود ولی بازنشستگان به راحتی در تمامی موسسات و مشاغل به کار مشغولند.
یکی از کارمندان شعبات تامین اجتماعی در این خصوص می افزاید: کارمندانی که بعد از بازنشستگی مجداد استخدام می شوند ، از مستمری بگیران تامین اجتماعی نیستند و به همین علت ما نمی توانیم نظارتی داشته باشیم و در صورت مشاهده ، مستمری اینگونه بازنشستگان قطع خواهد شد.
وی معتقد است که افراد بازنشسته در موسسات و یا نهاد های رسمی فعایت نمی کنند و تامین اجتماعی را تنها مدافع کارگران می داند و تاکیید می کند اشتغال مجدد بازنشستگان از روی اجبار است چون تعداد زیادی از مستمری بگیران تامین اجتماعی مستاجرند.
دکتر ژاله نجفی متخصص اعصاب و روان می گوید: تعیین سقف ۳۰ سال کار جنبه ی علمی دارد که بعد از تحقیقات فراوان و مطالعه های روانشناسی حاصل شده است.
نجفی ادامه می دهد: ویژگی این دوره این است که بدن در حال پیر شدن، کانون دغدغه های یک فرد می شود و موجب اشتغال خاطر در دوران سالمندی است. در کشورهای توسعه یافته، سالمندان پس از سن ۶۵ سالگی با تور به شهر ها و کشور های مختلف سفر می کنند، در حالی که در کشور ما صرفا به دلیل وجود مشکلات اقتصادی این امر امکان پذیر نیست، لذا باید توجه داشت که مسافرت ها و گردش های دسته جمعی و تفریحات به حفظ روحیه ی آنها کمک می کند. زیرا عمدهترین دغدغه افراد بازنشسته در کشور این است که به جای استراحت یا مسافرت، در اندیشه یافتن کار جدیدی باشند تا بتوانند با ایجاد درآمد جدید از عهده تأمین هزینه سنگین مخارج زندگی برآیند. با این حال، به دلایل مختلف از جمله مشکلات معیشتی در ایران شاغلان، خصوصاً کارکنان دولتی، با تمایل به بازنشسته شدن ندارند. در صورتی که قاعدتاً میبایست شروع دوران بازنشستگی، به عنوان یک دورهٔ کامل آرامش، به دلیل فراهم ساختن فرصت کافی برای تفریح، استراحت و مسافرت برای افرادی که بیش از ۳۰ سال فعالیت مستمر داشتهاند مطلوب باشد. هر چند که در هر صورت خلاء ناشی از بازنشستگی، موجب بروز عوارض روحی و جسمی شدیدی برای فردی می شود که مدتها به طور مدام کار کرده و یک باره از سازمان خود فاصله می گیرد.
پدر ومادرها سالها زحمت میکشند تا فرزندانشان تحصیل کنند، آن وقت درست زمانی که جوان فارغالتحصیل میشود و شاید پدر و مادر انتظار داشته باشند که کمک خرج آنها باشد، میبینید که جوان خرج خودش را هم بیرون نمیآورد چون نمیتواند شغل پیدا کند افسردگی و پژمردگی درانتظار این جوانان است. کافی است نگاهی به خانوادههای اطراف زندگی خود بیندازید بدون شک چند فارغالتحصیل بیکار را خواهید دید.
عباس ۲۵ ساله است و یکی از این فارغالتحصیلهای بیکار. خودش میگوید نرمافزار کامپیوتر خوانده اما هنوز نتوانسته در شرکتی مشغول به کار شود. هنوز بقیه پولش را از صاحب دکه روزنامه فروشی نگرفته، صفحات آگهی را ورق میزند و علاوه بر قسمتهایی مانند مهندس کامپیوتر و کارمند اداری، ستون استخدام منشی را هم نگاه میکند. او میگوید: «شش ماه است که دنبال کار میگردم. البته هر روز روزنامه نمیخرم اما به هر کسی که فکرش را بکنید برای پیدا کردن کار سپردهام.»
منصور – م هستم. متاهلم دو بچه قد و نیم قد دارم ، ۳۴ سال دارم و بیکارم به خدا هر کاری حاضرم بکنم حتی رفتگری ، …. فقط برم سرکار و درآمدی داشته باشم که شرمنده زن و بچه ام نباشم، به خدا برخی مواقع بچه ها یم که مریض می شوند پول دوا دکتر نداریم و نمی توانیم انها را به دکتر ببریم به خدا زن و بچه ام لباس های فرسوده اهل محل را به تن می کنند، اصلا می فهمی چه می گویم ؟ نه چون برای خودت شغل خوبی داری و نفس گرمی داری!! اگر راست می گویی موقع مدرسه لباس برای بچه ات نخر و یا وقتی بچه ات مریض می شود او را دکتر نبر تا درد من را بفهمی.
به گفته دکتر نجفی بیکاری در افزایش آمار طلاق نقشی موثر دارد: «در بین مراجعانم زوجهای جوانی بودهاند که وقتی عقد کردهاند پسر در حال تحصیل بوده و قول داده است پس از پایان تحصیل کار پیدا کند و آنها ازدواج کنند و بروند سر زندگی خودشان. اما پسر بعد از فارغالتحصیلی نتوانسته کار پیدا کند و این زمان طولانی شده و کار آنها به جدایی کشیده است. گذشته از آن زن و شوهرهایی هم هستند که زندگی خود را آغاز کردهاند اما بیکار میشوند و دیگر از پس هزینههای زندگی برنمی آیند. همین امر سبب بروز اختلافات دیگری شده و سرانجام جدا شدهاند.»
آری امروز بدون تعارف باید گفت که مشکل بیکاری در شهر سنندج به دلیل بی تفاوتی و کم لطفی برخی از مسئولین شهرستان، استان و حتی کشوری به یک معضل مسئله ساز در آمده است که روزانه اخبار و نتایج تلخ آن از گوشه و کنار می شنویم و می بینیم رشد صعودی آمار های طلاق ،نزاع های دست جمعی ،گرایش به اعتیاد ، افزایش افراد مبتلا شده به بیماری افسردگی و در نهایت خودکشی ، کاهش قبولی در دانشگاه ها ، افت معدل تحصیلی ،مهاجرت های بی رویه که تنها دلیل آنان بیکاری بوده است ، کاهش صله رحم ، کم رنگ شدن برخی ارزش ها ، بالا رفتن سن ازدواج و گریز از ازدواج در جوانان، گسترش مشاغل کاذب ،گرایش به دستفروشی و ..زاییده گرایش به قاچاق کالا براساس برآورد آماری مشکل بیکاری بیش از ۳ میلیون جوان جویای کار است .
واردات سالانه حدود ۶ میلیارد دلار حدود ۸۵۰ هزار فرصت شغلی مستقیم و در مجموع بیش از یک میلیون فرصت شغلی مستقیم وغیر مستقیم شغلی را از فرزندان این مرز وبوم خواهد گرفت بطوریکه قاچاق کالا بیش از یک میلیون بیکار را به جامعه تحمیل کرده است ۰امروز باید فرصت برای حضور جوانان و بروز و ظهور استعدادهای آنها فراهم آید تا خودی نشان دهند و در عرصه مدیریت توانمند حاضر باشند.
شرایط نامساعد اقتصادی و بالابودن شمار نیروی جوان تحصیلکرده بیکار در استان کردستان موجب شده تا جوانان این شهرستان به شهرهای اطراف و کلانشهرها مهاجرت کنند و حتی به کشور های همسایه روند.
رهبر معظم در ۲۸ اردیبهشت معطر سال ۱۳۸۸ در جمع مردم کردستان این معضل را یادآور و متذکر شدند و فرمودند: بعضا شنیده میشود که مردم از این استان به نقاط دور دست مهاجرت میکنند، این برخلاف حضور است، باشید، بمانید و اینجا را آباد کنید.
جوانان کردستانی میگویند ما میخواهیم بمانیم و حضور داشته باشیم و شهر خود را آبادتر از همیشه کنیم اما نه کاری برای گزارن زندگی است نه دیگر انگیزهای برای ماندن که این موضوع خطیر توجه بیش از پیش مسئولین شهرستانی و استانی را میطلبد.
جوانان صاحب پتانسیل عظیم فکری هستند و اعتماد آنها بزرگترین سرمایه کشور است، با شکوفا کردن فکر و استعداد و جلب اعتماد و رضایت آنها میتوان به آینده درخشان کشور امیدوار بود و با بسترسازی ورود صنعت به این شهرستان زمینه اشتغال جوانان را فراهم کنیم.
کمتوجهی مسئولان به بیکاری جوانان و نیروهای ماهر و نبود شرایط مساعد کاری این استان را با پدیده مهاجرت گسترده جوانان جویای کار و نخبگان روبرو کرده است، جوانانی که برای دستیابی به موقعیت شغلی، اقتصادی و اجتماعی بهتر، راهکاری به نام مهاجرت برگزیدهاند.
در حال حاضر جوان های دهه اخیر علاقه زیادی به بالا و پایین کردن و متر کردن بعضی از خیابان ها دارند، این تفریح وسوسه انگیز فراگیر به حدی زیاد شده که آسفالت خیابان های سنندج در روزهای تعطیل و حتی در کم رفت و آمدترین ساعات هم از دست ترافیک مردم خلاصی ندارند.
اگر سری به خیابان های ششم بهمن، امام و فردوسی که اصلی ترین خیابان های سنندج است بزنیم، میبینیم که در تمام طول روز به ویژه بعداز ظهرها، پرسه زنی جوانان در آنها به وفور به چشم میخورد.
جوانان خیابان گرد ضمن محاسبه متراژ خیابان ها، به دلیل گشتن در مراکز مختلف خرید، این قابلیت را به دست میآورند که مثل برق و باد، قیمتها را مقایسه کنند و بعد از مدتی «گرانفروششناس سرخود» شوند.
جوان هایی که به این خیابان ها می آیند بیشتر به دنبال گذراندن وقت خود هستند و هدف خاصی جز نمایش دادن آخرین مدل های آرایش مو و لباس خود ندارند.
از آنجائی که فضای مناسبی که بتواند پاسخگوی خواسته های پر زرق و برق جوانان باشد وجود ندارد و یا بسیار کم است و از طرفی بخش زیادی از جمعیت سنندج را جوانان بیکار تشکیل می دهد همین بیکاری یکی از مهمترین عوامل محرک پاساژگردی و خیابان گردی است که باعث به صدا درآمدن زنگ هشدار شده است.
شاید اگرجوانان مشغول به کار باشند دیگر وقتی برای پرسه زدن و علاف گشتن و دید زدن نداشته باشند و به قول خودشان دیگر مهندس متر کردن خیابان نشوند.