۲۹ آذر ۱۴۰۳

سیاست دوگانه غرب در برابر افراطی گری و تروریسم

  • ۳ بهمن ۱۳۹۴
  • ۶۵۵ بازدید
  • ۰

ریبوار مرادی

باراک اوباما و رجب طیب اردوغان روسای جمهوری امریکا و ترکیه روز سه شنبه قول دادند که همکاری دو کشور درمبارزه با شبه نظامیان از جمله داعش و حزب کارگران کردستان موسوم به پ.ک.ک ادامه یابد.

به گزارش کوردپاریز ، کاخ سفید و منابع ریاست جمهوری ترکیه گفتند : اوباما در یک تماس تلفنی با اردوغان همچنین بمب گذاری هفته گذشته در استانبول را که در آن ده گردشگر آلمانی کشته شدند به رئیس جمهوری ترکیه تسلیت گفت. داعش مسئولیت این حمله انتحاری را به عهده گرفت.

کاخ سفید دربیانیه ای گفت: اوباما همچنین سلسله حملات اخیر پ.ک.ک علیه نیروهای امنیتی ترکیه را محکوم و بر لزوم کاهش تنش تاکید کرده است.

رهبران ترکیه و آمریکا گفتند: مبارزه علیه تروریسم از جمله موضوعاتی مهمی خواهد بود که در جریان دیدار روز شنبه جو بایدن معاون رئیس جمهوری امریکا از ترکیه در دستور کار مذاکرات قرار خواهد گرفت.

ترکیه عضو ناتو و ائتلاف تحت رهبری امریکا علیه داعش در سوریه و عراق به طور فزاینده هدف حملات این گروه قرار گرفته است. داود اوغلو نخست وزیر ترکیه، داعش را در ارتباط با بمب گذاری ۱۲ ژانویه در مرکز تاریخی استانبول مورد ملامت قرار داده است.

ظاهر این خبر نشان از عزم دو کشور متحد در حوزه مقابله با تروریسم فراگیر شده در منطقه خاورمیانه دارد ولی آیا همه ماجرا همین است ؟!
اگر نگاهی کوتاه به تحولات گذشته و جاری در این حوزه بیاندازیم نقاط قابل تاملی را مشاهده میکنیم که سناریوی غرب و مزدوران آن در سطوح مختلف را بیش از پیش عیان میکند .
غرب و آمریکا در یک دهه گذشته با بحرانی روبرو گردیده اند که ساختار ماهوی و بنیان فکری آنها را با چالش جدی روبرو کرده است و این تهدید آنقدر جدی و بزرگ است که بزرگترین و فراگیر ترین فرآیند توسعه تروریسم در منطقه راهبردی خاورمیانه را سامان داده است .
اما این تهدید چیست که غرب را وا داشته تا خود را با چالشی ترین رویکرد قرن درگیر نماید ؟
رشد اسلام گرایی و توجه روز افزون به معنویت دینی در کنار موج مهاجرت به غرب و تلاقی بدنه جامعه مهاجر با جامعه مسلمان در اروپا و آمریکا و همچنین سیاست های افراطی و تندروانه غرب در جهت محدود سازی مسلمانان پازلی را ایجاد کرد تا سمت وسوی رفتار جامعه مسلمان اروپا و آمریکا بواسطه محرومیت های اجتماعی به نوعی رادیکال و تند نموده و این رویکرد رادیکال تهدیدی جدی برای جامعه بحران زده غرب تلقی گردید.
کافی است رخداد های این سالها را در کنار هم قرار دهیم تا رویکرد اصلی ساختار استعمار نو را دریابیم.
آغاز این جریان، انقلاب های رنگی در آسیا بود که در جمهوری های استقلال یافته شوروی سابق تبلور یافت . غرب در این پروژه مدل مد نظر خود را در این کشورها که کمترین تاثیر پیرامونی را در پی داشت سامان داد و همه راهبردهای خود را پیاده سازی کرد . توفیق این پروژه موجب شد تا غرب با باز تعریف مفاهیم این پروژه در سال ۱۳۸۸ این مدل را در ایران پیاده سازی نماید ولی عدم توفیق این پروژه در ایران موجب شد تا آنها متوجه شوند که جامعه تست شده در جمهوری های استقلال یافته شوری سابق با خاورمیانه تفاوت های ماهوی بسیار دارد و این خطای راهبردی برای غرب و هم پیمانانش بسیار گران تمام شد چرا که بسیاری از راهبردهای غرب را برای آگاهان و تحلیل گران جهان سومی روشن نمود و روند بیداری اسلامی در خاورمیانه در واقع مهندسی معکوس مدل غرب بود که توفیقات بسیاری را نیز در پی داشت . مزدوران یعنی همان حقوق بگیرانی که غرب برای اعمال حاکمیت در خاورمیانه برگزیده بود احساس خطر کردند و کشورهایی نظیر عربستان ، کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس و امثالهم حیات خود را با چالش جدی روبرو دیدند .
شاید تلقی و تعبیر مزدوری برای این کشورها ساده انگارانه و تبلیغاتی برداشت شود ولی واقعیت امر این است که با بررسی رفتار حاکمان این کشور ها در می یابیم که این افراد که باید در جهت منافع ملی کشور خود حرکت کنند در عموم اقدامات و رفتارهای خود برنامه هایی را پیاده میکنند که دقیقا در مسیر اهداف کشورهای نظام سلطه و استعمار نو می باشد.
در این راهبرد غرب نیاز به بسترهایی دارد که هر زمان تاریخ مصرف آنها تمام شد بتواند صورت مسئله را با یک طراحی پاک کرده و این نقش را نمیتوان به کشورهایی که وابستگی به یک جغرافیا و فرهنگ و هویت ملی دارند واگذار کرد چرا که این رویکرد را نمیتوان در قبال آنها در پیش گرفت .در این میان لازم است گروه هایی ایجاد شوند که ضمن برآورده ساختن نیازهای جوامع بحران زده غرب اهداف منطقه ای آنها را نیز دنبال نماید .
تاسیس گروه هایی نظیر داعش و شاخ و برگ دادن به گروهی مانند پ.ک.ک در حوزه هایی که محل نزاع است حتی اگر با رفتار های دوگانه با آنها همراه باشد منافع غرب را تامین میکند .
کافی است به بدنه گروه های یاد شده نظری بیاندازیم تا شباهت های به که بین اعضاء شاخه نظامی پ.ک.ک در سوریه موسوم به ی.پ.گ و داعش را به وضوح در یابیم و این مسئله
اساسا اهمیتی ندارد که این دو گاه روبروی هم نیز قرار گیرند چرا که از هر طرف که کشته شوند اهداف غرب تامین میشود و در واقع برای همین است که هم به آنها اسلحه می دهد و هم نفت داعش را می خرند .
انبوه افرادی که از سوی اروپا و آمریکا به داعش و ی.پ.گ پیوسته اند و نوع گرایشات افراطی آنها از مسلمانان افراطی در داعش و چپ های رادیکال در ی.پ.گ نشان از سناریوی طراحی شده غرب برای پاکسازی خود از افراطی ها به زعم خود و تضعیف کشورهایی که در جهت اهداف غرب حرکت نمی کنند می باشد .
با این توصیف چرایی مسئله رفتار آمریکا، از مقابله با پ.ک.ک در ترکیه و حمایت از پ.ک.ک در سوریه برای مان بیش از پیش روشن می شود.

منبع: کوردپاریز

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *