۲ دی ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • یادداشت روز
  • >
  • کردستان؛ کودتا علیه دمُکراسی یا آغاز بهار کُردی؟/عرفان قانعی فر

کردستان؛ کودتا علیه دمُکراسی یا آغاز بهار کُردی؟/عرفان قانعی فر

  • ۲۳ شهریور ۱۳۹۴
  • ۴۵۵ بازدید
  • ۰

چند روزی است که کردستان عراق با خلأ قانونی روبروست و کسی رئیس اقلیم نیست.

کردستان؛ کودتا علیه دمُکراسی یا آغاز بهار کُردی؟

چند روزی است که کردستان عراق با خلأ قانونی روبروست و کسی رئیس اقلیم نیست. اساس و مرکز بحران هم عدم اجرای قانون است و شخصی که قبلا ریاست اقلیم را به مدت ۱۰ سال برعهده داشته است، تمایلی به ترک کرسی و گردن نهادن به نص صریح قانون را ندارد. در ماده ۱۹ مورخ ۱۹/۸/۲۰۱۳ مدت تمدید شده ۲ ساله مسعود بارزانی تصریح شده است که در ۱۹ اوت ۲۰۱۵ به پایان می رسد و دیگر نه حق کاندید شدن و نه حق ماندن بر آن کُرسی را دارد و ان ماده هم با امضا و تائید بارزانی و حزبش در ان سال رسمیت یافت و اکنون پارلمان بر اساس همان ماده مصوبه ۱۹ می خواهد که او به طور مسالمت امیز از کرسی کار برود اما امروزه وی و حزبش می خواهند که دوباره دو سال دیگر تمدید شود و سال ۲۰۱۷ هم امکان دوباره کاندید شدن را داشته باشد و به عبارت ساده همان دور و تسلسل باطل ادامه یاد. و البته او شرمی از ان ندارد که مردم جامعه او را می خواهند یا خیر.

کردستان؛ کودتا علیه دمُکراسی یا آغاز بهار کُردی؟

بنابراین منتقدان معتقدند که خالق این بحران سیاسی و یا خلا قانونی در کردستان عراق، شخص مسعود بارزانی است که در پی ایجاد نوعی سلطانیسم در کردستان عراق است و خود را هم فراتر از قانون می داند و نمی خواهد که تحت نظارت قانون باشد و کسی هم حق نقد و سوال هم ندارد زیرا به شیوه اسلاف و پدرش، خود را عین کرد و کردستان می داند و نقد او همانا ” دشمنی با کرد و کردستان است” جمله ای کلیشه ای و فاقد معنی که امروزه روز هم در رسانه های کردستان عراق طرفدار بارزانی بارها و بارها تکرار می شود.

بارزانی و حزبش هم منتقدان و مخالفان را مأمور و جاسوس و وابسته و اعضای پارلمان کردستان که تنها مرجع قانونی مشروع هست را کودتاچی توصیف می کند و کمترین حرمتی هم برای پارلمان و ریاست آن قائل نیست و این در حالی است که در همان پارلمان، مدت ریاست وی در سال ۲۰۱۳ به مدت دو سال دیگر تمدید شد. از همان پارلمان مشروعیت گرفت و سوگند خورد و الان برخلاف و وفا و اخلاق سیاسی ، می گوید که رئیس پارلمان مشروعیت ندارد. یادآور همان ایامی که با اتحادیه میهنی کردستان عراق قرارداد استراتژیک داشت اما در ایام کسالت طالبانی در ۱۷/۴/۲۰۱۴ با حزب گوران ( تغییر) علیه حزب طالبانی کودتا کرد.

از روی شخصیت شناسی، هراس بارزانی از دست دادن چهره رسانه ای است و در ذهن خود هم شخصیت و چهره ای بین المللی است و دیگر به حاشیه می رود و یا در اجلاس اقتصادی نمی تواند مانند قاچاقچی نفت ظاهر شود و قرار داد فروش نفت را به دور از چشم عراق منعقدکند و پول حاصل از فروش را هم به حساب شخصی در بانک های خارج از عراق بگذارد و به زبان کردی هم چنان تبلیغ کند که کارش ایجاد زمینه برای دولت مستقل کردی است . و ۱۰ دقیقه یک بار هم اعلام می کند که بزودی استقلال کردستان را اعلام می کند یا کنگره ملی کرد درست می کند و… و در تصوراتش حکومت مرکزی عراق با کشورهای همسایه و مجاور اقلیم کردستان عراق را بترساند و بلرزاند اما احزاب دیگر کردستان عراق هم که روابط نزدیکی با حکومت مرکزی عراق و شیعیان و کردهای ترکیه و سوریه و ایران دارند می دانند که بارزانی همه کرد و کردستان نیست، نماینده همه مردم کردستان نیست و تنها یک سازمان سنتی سیاسی کُرد است که برای قدرت و سلطه بیشتر نزاع می کند و با سه روستا و دو قصبه و یک شهر هم که نمی تواند دولت مستقل کردی تشکیل دهد و تنها جنجالی رسانه ای و خام است.

طبق گفته فواد معصوم- ریاست جمهوری عراق- تقسیم عراق ناممکن است و جلال طالبانی- چهره مشهور و تاریخی سیاست کردستان عراق- هم خیالی شاعرانه است و به فرض محال هم اگر روزگارانی چنین امری محقق شود، با کدام رهبری؟ قطعا رهبری بارزانی در آن زمان به نوعی سیستم شبیه خلیفه گری مشابه آل سعود مبدل خواهد شود و استقلال را به اسم خود به ثبت می رساند و به قول اوجالان در پی تاسیس سیستم شاهنشاهی در کردستان است. در حاشیه این سخنان اندک اندک، همه منتقدان بارزانی متفق القول هستند که او می خواهد رهبر مادام العمر کردستان باشد و تمایلی به ترک کرسی نداشته و ندارد.

خود و حزبش در این روزها می گویند که وقت حساس است و الان وقت تغییر رهبری نیست و کردستان گرفتار جنگ است و بارزانی هم تنها جنگجوی افسانه ای میادین جنگ مقابل داعش است و… اما در واقعیت امر، کردستان که از افغانستان بحرانی تر نیست و تغییر او هم نوعی روحیه مثبت به پیشمرگه ها کرد و نیروهای امنیتی – نظامی عراق می دهد که علیه داعش بجنگند؛ داعشی که با بارزانی زد و بند امنیتی و قراردادهای پنهان دارد و بارها و بارها وزارت کشور و دفاع عراق اعلام کردند که “بعثی ها و بارزانی و برخی از سنی متحدان بالقوه علیه امنیت عراق هستند و باید این باند مخوف از بین برود” و حتی این روزها هم امضا جمع کردن برای دادگاهی کردن بارزانی به جرم مشارکت در سقوط موصل آغاز شد است و هراس بارزانی از آن هم موجب اصرارش بر ماندن بر کرسی است زیرا می داند در آن ایام نبود کرسی ریاست اقلیم، چندان نمی تواند خود را عین کرد و کردستان بنامد.

در واقعیت امر این روزها بارزانی و حزبش استراتژی مشخص وشفاف ندارند و با ماندن بارزانی بر سر آن کرسی به قول نوشیروان مصطفی امین- رئیس حزب گوران- که با صراحت می گوید: ” آینده کردستان به سمت تاریکی پیش خواهد رفت و خالق این وضع بحرانی شخص بارزانی است”. و برخی دیگر از منتقدان هم علنا در رسانه ها و تلویزیون می گویند که” بارزانی در ۱۰ سال اخیر کاری برای کرد و کردستان انجام نداد و برای دو سال اینده هم فاقد کارایی است و سودی برای کردها ندارد و چه بسا عدم سیاست و عقلانیت و حکمت او موجب عدم توسعه، تعطیلی اقتصاد و فساد اداری و امنیتی در کردستان عراق شده. و صرفا به منافع حزبی – شخصی می نگرد و می گوید اگر کردستان برای من نباشد، از اساس وجود خارجی نداشته باشد” بارزانی در هرکجا مصلحت باشد حضور دارد و طبق گفته احمد چلبی در سال ۱۹۹۴ – قبل از جنگ کُرد کشی در ۳۱ اوت ۱۹۹۶ – بارزانی گفته است ” کردستانی که مصلحت بارزانی را درپی نداشته باشد زیر پای خود له خواهیم کرد”.

بارزانی قبل از آغاز این بحران، مرتبا در رسانه های وابسته به خودش بر این نکته اصرار داشت که تاریخ مبارزاتی و پیشمرگه بودن خود را فدای کرسی قدرت نخواهد کرد اما روزنامه آیندگان(آیندگان۷/۵/۱۳۵۸) در ایران نامه سرگشاده اتحادیه میهنی کردستان(عراق) به نخست وزیر وقت ایران- مهدی بازرگان- را انتشار داد که در آن رسما اشاره است که مسعود بارزانی و برادرش جز یک سال دوره جاسوسی و اطلاعاتی و امنیتی در موساد اسرائیل؛ دوره دیگری ندیده است و هرگز هم در میادین جنگی نبوده است و بعدها پس از قرارداد الجزایر(۱۹۷۵) و فروپاشی حزب و پناهندگی در کرج و پیروزی انقلاب ایران(۱۳۵۷) تنها برای بیشتر نزدیک شدن به ایران؛ مدتی قیاده موقت را تاسیس کرد که علیه کردهای ایران، اقدام هایی انجام داد مشابه انچه در ترکیه صورت گرفته بود و سال ۱۹۹۱ بود که برای نخستین بار به اقلیم کردستان عراق برگشت و در ماجراهای مبارزاتی اپوزیسیون عراقی از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ هم او همچنان روابط اش را با استخبارات صدام و بعث حفظ کرد و قیام علیه صدام را چندان به نفع نمی دانست.

از ربیعه تا خانقین هم ۱۲۰۰ کیلومتر جبهه جنگی با داعش است اما صرفا برای تبلیغات رسانه ای هر از گاهی بارزانی به منطقه پردی- کیلومترها دورتر از میدان اصلی می رود و چند مصاحبه انجام می دهد و بازمی گردد. امروزه هم رسما حکومت مرکزی عراق از وی می پرسد که آن همه سلاحی را از موصل منتقل کرد و یا سلاح هایی که از کشورهای مختلف جهان برای جنگ علیه تروریسم گرفت در منطقه بارزان احتکار کرده است و پیشمرگه ها و شیعیان با سلاح ایرانی می جنگند؛ کجاست و ایا برای دشمنی با مردمان خودش و یا جنگ علیه کردها و عراق می خواهد مورد استفاده قرار دهد ؟ آیا بارزانی باوری به کردها ندارد؟

اما صرفا گستردگی منتقدان بارزانی به رسانه ها و احزاب مخالف در کردستان ختم نمی شود و مردم شهر و روستا هم علنا وی را به مصادره قدرت متهم می کنند که ” الان رهبری اقلیم، ریاست اداره امنیت، نخست وزیری اقلیم و دیگر نهادهای مالی در اختیار اوست و کسی از موضوعات نفت و امنیت(اطلاعاتی و جاسوسی) و نظامی و دارایی و روابط خارجی و اقتصادی و… اطلاع ندارد و هیچ چیزی برای مردم و حزب های دیگر روشن نیست. هویت خود را در میز قدرت می داند و بحث میلیون ها دلاری است که او از فروش ۵۰ سال نفت کردستان عراق به ترکیه عاید شده است و نمی خواهد از دست بدهد و همگی دارایی های تاراج شده کردستان عراق است و نمی خواهد دادگاهی شود و کسی از فساد مالی اش باخبر شود؛ مانند کره شمالی، اقلیم کردستان عراق هم مُلک یک قبیله شده است و تنها اختلاس می کنند و ثروت و سامان کردستان را به یغما برده اند و محاسبه ای و نظارتی هم در کار نیست و… ” سخنانی علنی که دیگر مرز نمی شناسد و بیان سالها سخنان انباشه شده مردمانی است که نمایش فساد را می نگرند.

کردستان بیشتر برای مسعود بارزانی و حزبش یک شرکت تجاری چند منظوره بوده است و اگر هم امروز خود و حزبش خواهان سازش غیر قانونی هستند تنها برای فرار از قانون و بیعت دوباره و خلاف قانون با حاکمیت اوست و فرضا هم دوباره منصوب شود اما در بین مردم جامعه کردستان و نسل جوان که دیگر جایگاه و پایگاهی ندارد و شکوه و اعتبار و جلوه ای هم نمی تواند کسب کند و هر حزبی هم با او هم پیمان شود مقبولیت افکار عمومی کردستان عراق را از دست می دهد.

گرچه امضا و بیانیه یک گروه ۲۵۰۰ نفره تحت عنوان روشنفکر و… توسط رسانه های وابسته به بارزانی منتشر شد که خواهان ادامه و بقای قدرت او بر همان کرسی شدند اما توسط جامعه پذیرفتنی نبود و ان را بیعت با حاکم و دربار نامیدند که خواهان آل سعود شدن کردستان هستند و تشویق مردم به ماندن در زیر یوغ استبداد و نمایشی کاذب است و تصویری غیر واقعی از هویت و جایگاه. بارزانی. و جالب اینکه فرزند قاضی محمد هم وارد این نمایش و صحنه سازی رسانه ای قرار گرفت. کسی که پس از اعدام پدر تا سال ۱۳۵۷ بورسیه شاه و ساواک ایران بود و شاید پیری و آلزایمر مانع شده است تا بیاد بیاورد که مصطفی بارزانی به تحریک انگلستان به مهاباد آمد و ماجرای تجزیه طلبی و جمهوری پوشالی مهاباد را بساط روس ها می دانستند.

بهرحال از ۱۹ اوت مشروعیت مسعود بارزانی به عنوان رئیس اقلیم پایان یافته است و او فاقد صلاحیت قانونی است و مرجع و موسسه و نهاد قانونی هم در کردستان وجود ندارد تا منطق سیاسی حکم کند و نوعی فرهنگ سیاسی در میان برخی رهبران کُرد هست که به قول فرید اسه سرد- در موسسه استراتژی کردستان عراق- ” چون روزگارانی در کوهستان ها اسلحه به دوش داشته اند پس امروزه هم در داخل شهرها باید حاکم مطلق باشند” و یا به قول جوهر نامیق، سیاستمدار فقید کرد، “این رهبری و این تفکر نشانه تفکر سیاسی عقب مانده است و در کردستان عقلانیت و حکمت سیاسی وجود ندارد”. گرچه با ساختن خبر دروغ و نامه جعلی از انجمن شورا وابسته به وزارت داد و عدل گفتند که دو سال دیگر هم ریئس اقلیم است اما توسط ریاست پارلمان کردستان عراق تکذیب شد.

در این چند روز هم افرادی مانند کوسرت رسول و برهم صالح بنا به روابط اقتصادی نزدیک با نچیروان بارزانی قصد مداخله داشتند تا دوباره اتحادیه میهنی کردستان به تمدید مدت پایان یافته بارزانی رضایت دهند اما خط متحد اتحادیه میهنی و گوران(تغییر) و جمعیت اسلامی که حفظ حرمت پارلمان و رای نمایندگان بود؛ تا این لحظه برنده شده است و می گویند که بارزانی پروژه ندارد و از روز اول حکمرانی تا امروز هم موفق نبوده و نخواهد بود و از نظر سیاسی انسانی شکست خورده در ضدیت با کردهای سوریه و ترکیه؛ در ماجراهای استقلال کردستان، جنگ با پ ک ک و صلح با بغداد و… شکست ناکام بوده است و به شیوه عشایری و تلاش غیر قانونی هم نمی شود سیستم را مدیریت کرد و اسم این حزب در ظاهر امر دمکرات است اما با الفبای دمکراسی اشنایی ندارند و حرمتی هم قائل نیستند. و تنها با خلق یک مشکل جدید شاید بتواند نوعی سرپوش برای مشکلات قبلی بیابد و اصولاً بقا و زیست او در غوغا سالاری است. مردم هم به رأی گیری او باوری ندارند و می گویند اگر با چین و هند هم وارد رقابت انتخاباتی شود قطعا با زور و تقلب برنده خواهد شد.

کردستان به سمت دو اداره شدن و دو مدیریتی است و افق سیاسی روشنی در انتظار کردستان نیست و بارزانی هم مروج خشونت و ترور و ارعاب شده است با کمک میت ترکیه در اربیل مانور نظامی می دهد در حالی که شنگال را بدون شلیک یک گلوله به داعش تسلیم کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد و الان هم تا چند کیلومتری خانه اش را مراقبت شدید امنیتی گذاشته و مردمان منطقه بادینان و دهوک را هم به خاطر عکس های اوجالان و طالبانی دستگیر می کند و هیچ التزام و پای بندی به قانونی و مردم و دمکراسی هم در کار و رفتارش دیده نمی شود و در تلویزیون ها هم اطرافیان را به جنگ داخلی تهدید می کند. اما کردستان در آستانه یک انفجار داخلی است و چه بسا آغازگر بهار کُردها باشد و قیام های مردمی که این امر؛ نقطه حساس و تهدید برای بارزانی است که دست به کوک کردن ساز برای آغاز مجدد جنگ داخلی نبرد.

انتخاب خبر- عرفان قانعی فرد*

* پژوهشگر تاریخ معاصر

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *