م.احمدی (دانشجوی داکترای جامعهشناسی)
چه زمانی خشونت رخ میدهد؟
اگر فردی بی دلیل ،عقلانیت دیگری را در مقام نظر پاس ندارد و در مقام عمل بدون این که حقی داشته باشد آزادی او را نیز پاس ندارد ، در این دو صورت با او خشونت ورزیده است، از آنجا که به تعبیر کانت انسانیت در نتیجه عقلانیت نظری و آزادی عملی است ، فرد در صورت خشونت ورزی، دیگری را انسان نپنداشته، او را شخص ندانسته و شی دانسته اس، لذا خشونت فرآیندی است که فرآورده آن، شیء شدگی یک شخص است .
اما چه میشود که انسان به تنهایی یا گروهی دست به خشونت می زند ؟
از منظر روانشناسی اجتماعی و بر اساس نظریه باورمیل در عمل ، محال است انسان دست به عملی ارادی بزند مگر اینکه یک میل با چند باور در درون او دست به دست هم داده باشند . چون خشونت عملی ارادی است ، پس در درون کسانی که خشونت می ورزند میل وباورهایی پدید آمده که مجموع آنها عمل ارادی خشونت را بوجود آورده است.
اما خشونت صورتهایی دارد که در واقع عوامل خشونت ورزی می باشد.
اولین آن وقتی است که فردی معتقد به آشکارگی حقیقت نزد خودش باشد ، آن زمان دست به خشونت می زند ، چون مخالفان خود را کسانی میداند که در برابر حقیقت واضح مقاومت می کنند.
صورت دوم خشونت ایدئولوژیک اندیشی به نحوی است که فرد در باب هر موضوعی حقیقت را آشکار بداند و جواب هر سوالی را واضح دانسته و این گونه بپندارد که جواب، آن چیزی است که نزد اوست. این نوع ایدئولوژیک اندیشی هم در میان آنها افراطی مذهبی یافت می شود وهم در ضد مذهبی ها از لائیک ها گرفته تا سکولارها ، سوسیالیست ها ، فاشیست ها و… می توان آنها را یافت .نمونه های آشکار این صورت را در جریاناتی نظیر داعش می توان یافت و جریانهای غیر مذهبی را نیز در قالب گروه هایی که ساختار فرقه ای و تمرکز مفاهیم را در راس فرقه تعریف می کنند به وضوع می توان دریافت.
صورت سوم خشونت زمانی است که فرد فاقد دلیل برای مدعای خود باشد، آنگاه خود را ملزم به دلیل آوردن برای مفاهیم تبیینی خود نمی بیند لذا در برابر آن خشونت ورزی را نهادینه می کند . مخالفت با نظر او برابر می شود با تکفیر به معنای عام آن.
صورت چهارم خشونت زمانی است که فرد در برابر مخالف خود احساس ضعف کند لذا به خشونت روی می آورد در حالی که طمأنینه و آرامش به همراه دارد که با خشونت در تضاد است . این صورت خشونت عموما در افرادی بروز دارد که جزء پیاده نظام فرقه ها تعریف می شوند. پیاده نظام ملزوم به تکرار است و تواتر و این رویکرد پیاده نظام را از دلیل آوردن بی نیاز می کند، کما اینکه دلائل شکل گرفته در ذهن وی بر مبنای القاء مستقیم یا غیر مستقیمی است که او نمیتواند خارج از آن چارچوب را درک کند لذا در برابر دیدگاه مخالف تنها راه او خشونت ورزی است. نمود ملموس و عینی این رویکرد را در فضای مجازی و نوع بر خورد پیاده نظام فرقه های انحرافی از نوع مذهبی یا غیر مذهبی مشاهده می کنیم.
زمانی که این افراد در برابر مخاطبین قرار می گیرند که همچون آنها نمی اندیشد و دلائلی می آورد که خارج از چارچوب تفکر القائی آنها است آنگاه تنها راه برای بیرون رفتن از چالش بوجود آمده را خشونت ورزی می بینند در این زمان مخاطب یا تکفیر می شود یا صفاتی نظیر جاش را دریافت می کند و این دو تفکر دو سر یک خط فکری هستند که برون داد آن چیزی جزء خشونت نیست.
اما صورت پنجم خشونت، داشتن آرمان های غیر واقع گرایانه است که منجر به خشونت می شود. وقتی که فردی حلقه اقبال ناممکن بجنباند و بخواهد که جهان را به صورتی که نشدنی است در آود چاره ای جز خشونت ندارد .
اگر بخواهیم بلبلی را پرواز دهیم نیازی به خشونت نداریم کافی است آن را بر کف دست قرار دهیم ولی اگر بخواهیم چهار پایی همچون الاغ را پرواز دهیم برون داد آن جز آش لاش کردن الاغ نخواهد بود.
کسانی که رویاهای نشدنی دارند برای جامعه و کسانی که آرمانهای غیر واقع گرایانه تراوش میکنند، از جامعه توقعاتی دارند که مبنای واقعی ندارد و برای تحقق آن چاره ای جز خشونت ورزی ندارند نمونه گذشته ی آن اتحاد جماهیر شوروی است که می خواست انسان بی طبقه بسازد و هشتاد میلیون از جمعیت خود را نابود کرد، چون می خواست چیزی از آنها بسازد که شدنی نبود و نمونه جدید آن را می توانیم در مدعیان خلافت اسلامی در داعش ببینیم و یا مدعیان پدیده ای به نام خود مدیریتی در پ ک ک و چون این تفکرها با دنیای واقع فرسنگ ها فاصله دارد و از طرفی آنها چون آگاهانه یا مبتنی بر نوعی غفلت اصرار بر آن دارند راهی جز خشونت ورزی ندارند.فلذا جنایات عجیب و غریب داعش در جهت اجرای تفکر غیر واقع گرایانه در کنار خشونت ورزی های درون گروهی پ ک ک با همه ی شاخه ها و اضلاع آن و فشار های بیرونی بر آن افرادی که جز آنها فکر می کنند، در مناطق کرد نشین سوریه به عنوان تنها جایی که فرصت یافته اند از بلوای داعش و سایر تروریستها برای استقرار بهره مند شوند، نمونه های عینی با مصادیق بسیار هستند.
اما صورت ششم زمانی است . که انسان احساس کند مقتضای حیاتی خود را از دست داده است.
این اقتضای حیاتی یا جزء موارد دست اول است مانند نیازهای ضروری اولیه مانند خوراک،پوشاک، ،مسکن و … و یا جزء مواردی است که در رتبه ی بعدی قرار می گیرد. مانند عشق ورزی ،حیات اجتماعی و… فلذا زمانی که این اقتضائات به خطر بیافتد فرد برای خشونت ورزی مستعد می شود و این تکنیک عموم فرقه ها است.
فرقه ها چه از نوع داعش و چه از مدل پ ک ک، پیروان تحت امر خود را در فضایی قرار می دهند که به این تلقی برسند که اقتضائات اولیه آنها وحتی ثانویه به خطر افتاده است لذا خشونت ورزی تنها معبر عبوری آنها خواهد شد.
تا زمانی که این عوامل وجود دارد خشونت نیز در جهان وجود دارد و برای از بین بردن خشونت و یا کم رنگ کردن وجوه آن چاره ای نداریم جز آنکه با این عوامل و صورت بندی خشونت مقابله کنیم و برای مقابله با آن نباید گزینشی رفتار کنیم ،چرا که خشونت از هر نوع آن مذموم است.
منبع: کوردپاریز