۳ دی ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • یادداشت روز
  • >
  • خاطرات فرزند شهید: ماجرای دوستی شهید ابراهیم حاج امینی با شهید چمران و شهید صیاد شیرازی

خاطرات فرزند شهید: ماجرای دوستی شهید ابراهیم حاج امینی با شهید چمران و شهید صیاد شیرازی

  • ۳۰ آذر ۱۳۹۴
  • ۴۸۹ بازدید
  • ۰

پدرم چون در منطقه صاحب شخصیت مذهبی و مردمی بودند به همین دلیل دوستی نزدیکی با شهید چمران و صیاد شیرازی داشتند.
انجمن بی تاوان آذربایجان غربی :آقای مصطفی حاج امینی فرزند شهید ابراهیم حاج امینی در گفتگویی صمیمی با خبرنگار سیلوانا نیوز از خاطرات پدر شهیدش و دوستی های نزدیک پدرش با فرماندهان بزرگ جنگ از جمله شهید چمران و شهید صیاد شیرازی گفت:

اینجانب مصطفی حاجی امینی متولد یازدهم آذرماه ۱۳۵۳ شهرستان سردشت در خانواده ای متدین به دنیا آمدم،
در سال ۱۳۷۱ و بعد از گرفتن مدرک دیپلم بلافاصله در رشته ی علوم اجتماعی با گرایش مدد کاری قبول شدم و هم اکنون دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت دولتی هستم.

مدت ۸ سال است که در بیمارستان امام خمینی ارومیه به عنوان مسئول مددکاری آن بیمارستان مشغول خدمتگزاری به بیماران نیازمند وسرطانی هستم و همچنین به عنوان رابط مددکاری معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه با وزارت بهداشت انتخاب شده ام.
برای من افتخاری است که به عنوان یک مدد کار در خدمت مردم ، خصوصا نیازمندان باشم و از داشتن این کارلذت می برم و در این کار خستگی ناپذیر هستم.

در سال ۱۳۶۰ در حالی که پدرم حاج ابراهیم به همراه من از مسجد دارالسلام واقع در خیابان پیروزی سردشت بعد از نماز مغرب خارج می شد مورد حمله گروه های ضد انقلاب قرار گرفت و به درجه ی رفیع شهادت نائل گشت.

در زمان هشت سال دفاع مقدس و در شرایطی که ضد انقلاب خائن زندگی را برای مردم منطقه سخت ودشوار کرده بودند،با توجه به اینکه پدرم در سردشت و منطقه، دارای شخصیت مذهبی و مردمی بود با شهید چمران دوست شدند و شهید هر زمان به منطقه می آمدند حتما باید به دیدن پدرم می آمد و اکثر ملاقات ها در منزل صورت می گرفت چون شهید چمران به غذاهای محلی کردی علاقه ی خاصی داشتند ، شهید چمران با پدرم بسیار انس گرفته بودند و شهید چمران هر زمان به منطقه برای ماموریت می آمد یکی از ماموریت هایش دیدن پدر من بود.
DSC00552_328231

در این دیدارها پدر و آقای چمران درباره ی مسائل مختلف منطقه ، تحرکات جدید ضد انقلاب وضع جبهه ها و مملکت صحبت ها و بحث های بسیار می کردند

این دوستی و رفت و آمد ادامه داشت تا اینکه پدرم به شهادت رسید و ما از شهید چمران بی خبر شدیم تا روزی که در سال ۱۳۶۰ و در پی یک حمله ی تروریستی از جانب ضد انقلاب برادرم زخمی شد.
شهید چمران با شنیدن این خبر به سردشت آمد و برادرم را جهت مداوا با هلی کوپتر به تبریز انتقال داد و پس از بهبودی شخصا به آغوش خانواده تحویل دادند ،و این خاطره ای است که همیشه در ذهن ما می ماند ، این رفتار شهید چمران به من این را نشان داد که آقای چمران چقدر مرد بزرگی بود او هیچ وقت نان و نمکی که با پدرم خورده بود را فراموش نکرد .

ما جوانان نباید این تلاش و فداکاری شهیدان را که واقعا برای این خاک و مملکت زحمت کشیدند را فراموش کنیم و باید همیشه یاد و خاطره آنها را زنده نگه داریم هر زمان باید این را از نظر دور نکنیم که اگر خون شهیدان نبود ما الان در این امنیت آرامش نمی زیستیم و معلوم نبود وضع کشور چگونه بود ، آنان که دوران دفاع مقدس وناامنی را تجربه کرده اند شاید حرف های من را بهتر می دانند ، اما جوانان هم باید از بزرگترها این تجربیات را بشنوند و به وضعی که در آن زندگی می کنیم شکر کنند ، امنیت و آرامش از بزرگترین نعمت های خداوند برای این ملت است که امیدوارم همه قدر آن را بدانند.

مشکلات اقتصادی تمام خواهد شد مهم حفظ این کشور است ، مهم حفظ این امنیت است .

توصیه ای که من برای جوانان کُرد دارم این است که تا می توانند به تحصیل در رشته های مورد نیاز جامعه ادامه دهند و همیشه از یکپارچگی ایران اسلامی حمایت کنند تا این آسایش و امنیتی را که داریم با تبلیغات دشمنان از دست ندهیم و باید تلاش کنیم این اتحادی را که در بین اقوام ایرانی است حفظ شود و به پیشرفت و آبادانی کشور فکر کنیم و ما جوانان هم در این پیشرفت سهیم باشیم و این شعار رهبر معظم انقلاب را که فرمودند امسال باید سال همدلی و همزبانی باشد را برای همیشه سرلوحه ی خود قرار دهیم.

لازم به ذکر است در پایان خاطره ای بگویم از شهید صیاد شیرازی :شهید شیرازی هم یکی از امیرانی بود که در طی ماموریت هایی که به منطقه سردشت اعزام می شد حتما با پدرم دیدار می کرد و در مورد مسائل و مشکلات منطقه بحث وگفتگو می کردند ، آقای شیرازی و پدرم بسیار همدیگر را دوست داشتند ، رفتار شهید صیاد شیرازی با همه بسیار دوستانه بود ، با وجود اینکه آقای شیرازی از فرماندهان بزرگ جنگ بود ، اما همیشه فروتنی واخلاق حسنه در رفتارهایش مشخص بود.

در سال ۱۳۶۶ در پی حمله وحشیانه هواپیماهای عراقی به سردشت و بمباران شیمیایی شهر مردم بسیاری در سردشت شهید شدند و بسیاری هم به درجه ی جانبازی رسیدند که اینجانب هم در بین جانبازان حادثه بودم.
منبع: سیلوانا نیوز

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *