طی عملیات سپاه پاسداران در سال گذشته، پژاک پس از چند روز مقاومت در مقابل حملات سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، عاقبت مجبور به ترک خاک ایران و عقب نشینی حداقل ۲ کیلومتری به داخل خاک عراق شد. این فرقه که ساخته و پرداختهی دست فرقهی مادر (پکک) … است؛ باردیگر در لبهی پرتگاه عدم، مراد کارایلان (همهکارهی این فرقهها) به یاری آنها شتافت و با اعلام آتشبس و قبول مفاد ذکر شده در آن توسط سپاه، این فرقه را از تلفات بیشتر نجات داد و در درههای عمیق قندیل مستقر کرد. بعد از این ماجرا، نیرو انتظامی نیز در داخل شهرها با برخورد قاطع با هواداران واعضای این فرقه، تماماً دیوار منزوی کردن پژاک را برافراشتن واز آن روز تاکنون پژاک به بازسازی قوای چندصد نفرهی خود پرداخته است.
پژاک که از خود رأی و تصمیم و نهایتاً انتخابی ندارد و هرآنچه از سوی سران پکک اعلام گردد؛ همان خواهد بود؛ فکر میکرد بعد از گذشت یک سال از این شکست هولناک، میتواند باردیگر نزدیک مرزها شود و دوباره به کارهای خشونتآمیز، باجگیری واخاذی از اهالی منطقه بپردازد. اما از یک سو سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و از سوی دیگر سران پکک چنین اجازهای را به این فرقهی دستهسومی نمیدهند. اما ترک عادت مرض است و این فرقه که نمیتواند بیکار بشیند و دست روی دست بگذارد و از طرفی هم اجازهی هیچ عملی به وی داده نمیشود؛ لذا برای ارضای خوی خشونتطلبی و اذیت و آزار مردم، تصمیم گرفته سرپیکان را به سوی اهالی منطقه نشانه برود. بنابراین شروع به اعمالی از جمله زورگیری، باجگیری، اخاذی و نهایتاً کشتن افراد غیرنظامی و بیگناه مناطق مرزی کردهاند.
آخرین نمونهی این عمل وحشیانه و قبیح، کشتن شخصی بنام خدر شیخه بود. این شخص که چند روز قبل توسط اعضای پژاک به قتل رسید اهل روستای گوله از توابع شهرستان سردشت بود که اعضای فرقه به بهانهی صرف نان و غذا در خانهی وی، وارد خانه میشوند و بعد هنگام رفتن از وی میخواهند که راه روستای سیسَر را به آنها نشان دهد که بعد از خروج از روستا، وی را با ضرب گلوله به قتل میرسانند.
اتهام وارده به مقتول، اجازه ندادن به دفن جنازهی یکی از اعضای کشتهی شدهی پژاک در قبرستان روستا در سال ۱۳۸۵ بوده است. در این سال یکی از اعضای فرقهی پژاک بنام متین در این منطقه کشته میشود که شخص نامبرده اجازهی دفن وی را در روستا نمیدهد، لذا اعضای کینهای این فرقه، بعد از ۶ سال برای انتقام و با بهانهی تأمین مایحتاجشان، وارد خانهی خدر شدند و بعداً به بهانهی نشان دادن راه روستای سیسَر، وی را به بیرون از روستا میکشانند و بعد با ضرب گلوله به قتل میرسانند.
چرا پژاک عقدهی شکست سال گذشتهی خود از سپاه را بر سر اهالی منطقه خالی میکند؟ آیا عمل صورت گرفته توسط خدر جرمی است که تاوان آن کشته شدن باشد؟
پژاک برای التیام دردها و عادت مریضگونهی خود(کشتن، زورگیری و…) به مردم مناطق مرزی روی آورده و روزانه چندین نفر را با شیوههای گوناگون شکنجه و بعضاً میکشد. برخی اوقات هم اموال آنها را مصادره میکنند. به چه جرمی و چرا؟ این سئوالی است که شاید بتوان جواب آنرا درجیب شلوارهای پژاک یافت.