این نوشته مصاحبه کوردپاریز با یک دختر کورد است که سالها پیش گرفتار قوانین و جبرهای تحمیلی و ناقض حقوق خود شده است. این دختر خانم که در حال حاضر خانم خانه است و دو فرزند هم دارد؛ ما را به سالها قبل بازمیگرداند، آن وقت که در یکی از روستاهای مرزی پیش خانوادهاش زندگی میکرده و با ترفندهای خاص و بعضا اجباری، به عضویت گروه پژاک درآمده است.
خانم (س.ر) که به درخواست خود وی این حروف را بجای اسمش بیان کرده، به مناسبت روز ۸ مارس (روز جهانی زن) در مصاحبهای که با کوردپاریز داشته، سعی کرده وضعیعت و حقوق زن را در جوامع مختلف و پژاک و پکک مقایسه کند.
کوردپاریز: عضو شدن شما در این گروه و یا به قول خودتان فریب دادن و مجبور کردنتان برای عضویت در آن توسط اعضای گروه را چگونه به روز جهانی زن ربط میدهید؟
س.ر: واقعیت اینست که من آن موقع سن و سالی نداشتم، اما با این وجود رفتار و رویکرد اعضای این گروه را که چند تن از آنها که به خانه ما رفت و آمد داشتند؛ زن بودند؛ اصلا نمیپسندیدم. دلیلش هم خیلی واضح بود چون آنها حتی شکل زنانهی خود را از دست داده بودند چه برسد به افکار و رفتارشان که بعدها در درون گروه متوجه آن شدم. حالا که فکر میکنم میبینم ربط خاصی میان آزادی و حقوق زن که این گروه مدعی آن بود با حقوق و آزادی واقعی زن در جهان و در جوامع گوناگون، وجود ندارد و در برخی لحاظ هم عکس آن است.
کوردپاریز: ببخشید منظورتان از اینکه عکس حقوق و آزادی زن است؛ چیست؟
س.ر: بگذارید اینطور توضیح بدهم، در گروه مدام از این سخن به میان میآمد که پکک و پژاک حزب زنان هستند و عبدالله اوجالان {رهبر زندانی این گروهها} به قول خودشان معمار این پروژه. اما اینکه اوجالان تا چه اندازه به حق و حقوق و آزادی زنان معتقد بوده؟ جای بسی سوال و تامل است. چون آنچه را وی به عنوان حقوق و آزادی زن تعریف میکند و خود و گروهش را در کانون آن، به نظر من تنها ربات درست کردن است حالا چه از زنها و چه از مردها. در حقیقت همه یک دست و یک شکل میشوند به نوعی که سخت میشود بعضا فرق ظاهری دختران و پسران داخل این گروهها را تشخیص داد.
کوردپاریز: یعنی به نظر شما اینکه زنان هم قیافهی خود را بسان مردها درمیآورند و به نوعی از آنها تقلید میکنند؛ میتواند رفتاری در جهت عکس آزادی و مطالبات زنان باشد؟
س.ر: دقیقا. چون موضوع تنها به قیافهی ظاهری هم بسنده نمیکرد. مثلا آزادی و حقوقی که این گروه به همه و به ویژه به زنان میداد این بود که آزاد هستند مثل بقیه سیگار بکشند، روسریهایشان را کنار بگذارند، در تمامی کارهایی که مردان شرکت میکنند؛ آنها هم مشارکت داشته باشند و ….
کوردپاریز: حالا به نظر شما اینهایی که گفتی، چه منافاتی با آزادی زن دارد؟ این کارها شاید به منظور برابری زن و مرد صورت گرفته که هیچ تفاوت و تبعیضی بین آنها وجود نداشته باشد؟
س.ر: با خنده، همین ذهنیت آنهاست که در مسیر دگماتیک رادیکال فمنیسم قرار گرفتهاند. منظورم این است که این گروهها هم فکر میکنند از تمام دنیا بیشتر حقوق و آزادی زنان را در زندگی و شخصیت خود گنجاندهاند، اما واقعیت چیز دیگری است. در این گروهها به نام حق و آزادی زن، از وی موجودی خشن و کاملا دور از ویژگیهای انسانی و زنانهاش ساخته و پرورش مییابد. در گروه هر زنی برپایهی آنچه معیار ایدئولوژیک نامیده شده؛ حق دارد در تمامی عرصههای مشارکت کند و پا به پای مردها در تمامی کارهای خشن و سخت هم باشد. حتی از دید بسیاری از همین زنها که سالهای زیادی را در درون گروه گذرانده و شیوه و افکار تحمیلی در آنها به شکلی واحد و مردانه نمایان شده، معتقدند نباید در هیچ یک از حوزههای کاری و فکری، میدان را تنها برای مردان گذاشت و …. همین شیوه فکر کردن در عمل هم زنی را ساخته که حتی قیافهی ظاهریاش هم بسان زنان نیست چه برسد به اینکه مثل زن فکر و رفتار کند. به عبارتی دیگر، زنان در این گروهها آزادند و حق دارند مثل مردها باشند نه یک چیز دیگر.
کوردپاریز: باید تحمل ماهها و یا سالهایی را که در میان این گروهها بودهاید؛ سخت بوده باشد، چراکه طرز فکرتان هم کاملا با آنها مغایر است؟
س.ر: گفتم که من هرچند بچه بودم، ۱۶ سالم بود، اما باز با زور و فریب من را با خود بردند. در هرصورت جداشدن در همچنین محیطی که حق استفعا را برای هیچ کس مشروع ندانسته، همچون ماندن در سلول انفرادی است. تازه خیلی بدتر هم، چون احساس میکنی مدام تحت کنترل هستی. به نظر من این گروهها هرچند خانه از بنیان سست است، اما بجای اینکه از حقوق و آزادی زنان بگویند و زنان و دختران درون گروه را آزادترین زنان دنیا تعریف کنند؛ بهتر است کمی هم حقوق اولیهی انسانها را رعایت کنند. مثلا کجای این کار آزادی و حقوق زنان است وقتی که نه حق اظهارنظر مخالفی دارد، نه حق استعفا و جدا شدن، نه حق ازدواج، نه اینکه حق دارد با خانوادهاش ملاقات و دیدار داشته باشد و یا حتی رابطهی تلفنی، و از همه مهمتر هم اینکه حق مادر شدن را ندارد. به نظرم این بزرگترین حقی است که یک زن در طول عمرش میتواند داشته باشد که البته در این گروهها از زنان سلب شده است. پس کجا میتوان در همچنین محیطی که حقوق ابتدایی و انسانی وجود ندارد؛ از برابری، آزادی، دمکراسی، عدالت و حقوق حرف زد؟
کوردپاریز: در پایان غذر ما را به خاطر اینکه شما را در مسیر خاطرات تلخ گذشتهاتان قرار دادیم، بپذیرد و در آخر هم منتظر سخن پایانی شما هستیم.
س.ر: من هم تشکر میکنم. اما اجازه بدهید این را هم بگویم که آزادی و حق زن نزد خود وی است نه در دست گروهها و احزابی که مثلا خود را نیروی رهاییبخش تعریف میکنند و در مرکز همه چیز قرار میدهند. امیدوارم به بهانهی همچنین روزهایی که به اسم آزادی و حقوق زنان نامگذاری شده، جنس زن بیدارتر از گذشته و با چشمانی باز در محیط حضور داشته باشد و در دام افکار و عقایدی که به نام آزادی و حقوق، بردگی را به آنها تحمیل میکند؛ نیافتند و همیشه آزاد و سرفراز باشند.
***
شاید اینها تنها بخشهایی از خاطرات تلخ یک دختر کورد باشد که البته در حال حاضر به زندگی معمول خود بازگشته و مشغول کار خیاطی است و چند شاگرد هم دارد. او در محل کارش با اشاره به وسایل کاری و چرخهای خیاطی میگفت: آزادی و حقوق را همین جا میتوان یافت، شرط نیست که حتما در دست آدمها سلاح بدهید تا همدیگر را بکشند تا شاید اینچنین حق خویش را بستاند، چون نه با تغییر ظاهر و ویژگیهای انسانی و نه با کشتن آدمهای دیگر میتوان به این آزادی و حق رسید. به نظر من دوختن یک دست لباس و آراستن ظاهر آدمها شاید یک راه برای شناخت خود و افتادن در مسیر سعادت باشد.