۱۰ فروردین ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • فرهنگستان
  • >
  • عضوء سابق پژاک : در جلسه پلاتفرم کادرهای گروه علاوه بر توهین و ناسزا به صورتم آب دهان می اندختند.

عضوء سابق پژاک : در جلسه پلاتفرم کادرهای گروه علاوه بر توهین و ناسزا به صورتم آب دهان می اندختند.

  • ۱۴ مرداد ۱۳۹۷
  • ۳۸۳ بازدید
  • ۰

به گزارش انجمن بی تاوان : نازی علیزاده با کد سازمانی سوسن ارومیه در سال ۱۳۸۴ به عضویت سازمان تروریستی پ ک ک در آمده و در سال ۱۳۹۶ توانست از گروه جدا و به کانون گرم خانواده باز گردد.
نازی علیزاده در گفتگو با خبرنگار انجمن بی تاوان در خصوص جنایت های ضدبشری پ ک ک و پژاک افشاگری نموده است. بمنظور آگاهی و روشنگری جوانان کُرد از ماهیت پ ک ک و پژاک بخشی از گفتگوی نازی علیزاده را منتشر می نمایم.

۱۵ سال داشتم در یک روز خوب فصل بهار کنار گوسفندان بودم ،ناگهان دو نفر از کادرهای پ ک ک آماده اند کنارم و نزدیک به یک ساعت با من حرف زدن ،من اصلا شناختی به آنان نداشتم ولی چنان وعده های داده اند که من فریب خوردم ،وعده های چون می توانی بروی اروپا و آزادانه زندگی کنی و یا اینکه بروی مدرسه درس بخوانی و …

بالاخره فریب وعده های آنان را خوردم و با این اطمینان که اگر من از آنجا خوشم نیامد عصر برگردم خانه ،من هم قبول کردم و با این فکر اگر جایی مناسبی نبود عصر بر می گردم خانه ولی اشتباهی کردم که دیگر راه برگشتی نبود.
پس از یکماه آموزش نظامی و دو ماه آموزش سیاسی به دلیل سن و سالم مرا در واحد پشتیبانی به کار گرفته اند و به جنگ اعزام نشدم ، مدت ۳ سال در واحد پشتیبانی مشغول به کند کوه ها بودم کار سختی که فقط مردان از عهده آن بر می آیند، پ ک ک میگفت مرد و زن نداریم و زنان هم باید همانند مردها کار مردانه انجام دهند .

پس از ۳ سال زندگی نکبت بار در پ ک ک شرایط طوری پیش آمدم که با دوستم تصمیم به فرار کردیم ولی متاسفانه موفق نشدیم و پ ک ک به خاطر این رفتار مرا ۱۵ روز در فصل سرد زمستان در جایی بسیار سرد و دست بسته زندانی کرد ،پس از ۱۵ روز زندانی مرا در میان کادرهای پ ک ک قرار داد و پلاتفرم (تخریب شخصیت )نمود ، کادرهای پ ک ک و پژاک در جلسه پلاتفرم به خاطر فرار من از گروه توهین و ناسزا می گفتند و حتی برخی از آنان به صورتم آب دهان می انداختند.

بمدت ۳ ماه در زندان گروه بودم و گروه در این مدت مرا موظف کرده بود تا کتاب های اوجالان را بخوانم و به چیز دیگری فکر نکنم ،

شکنجه و عذابی را که به خاطر فرار کردن کشیده بودم دیگر فکر فرار را از سرم جدا کردم …

پس از چندین سال گروه خواست مرا به پژاک اعزام نماید ولی من قبول نکردم چون نمیخواستم هم وطنان ایرانی خود را به قتل برسان و جنگ در سوریه انتخاب و به کوبانی اعزام شدم …

مدت ۳ ماه در بدترین شرایط در کوبانی سوریه با داعش جنگ می کردم و نهایت از ناحیه دست مصدوم و به بیمارستان در ترکیه برای مداو اعزام شدم ،بیمارستانی که در آن هم داعشی ها و هم عناصر پ ک ک با هم مداوا می شده اند، پس از ۴ روز بستری در بیمارستان بمدت ۱ ماه در کمپی در سوریه مانده ام تا کاملا خوبم شوم و پس از گذارندن دوران نقاهت باردیگر به میدان جنگ با داعش رفتم

برای سوال بود چطور ما با داعش جنگ میکنم ولی موقع درمان و مداوا مصدومین هر دو در یک بیمارستان بستری می شوند.

شرایط در سوریه برای فرار محیا بود ولی نمیدانستم چگونه و به کجا برم ،بالاخره یک نفر از کادرهای ی پ گ به همراه مادرش برایم کمک کرد تا از گره جدا و به هولیر عراق برم و در آنجا توسط پیشمرگ های بارزانی خودم را تحویل کنسولری ایران دادم و به خانه برگشتم.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *