۹ فروردین ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • فرهنگستان
  • >
  • به یاد شهید محمد سهرابی ثانی، شهید قربانی تروریسم پژاک

به یاد شهید محمد سهرابی ثانی، شهید قربانی تروریسم پژاک

  • ۱۴ شهریور ۱۳۹۹
  • ۸۲۶ بازدید
  • ۰
به گزارش انجمن بی تاوان، شهید والامقام محمد سهرابی ثانی در تاریخ ۳۰شهریور ۱۳۶۳در خانواده ای مومن و متدین در روستای مله آبگاوان از توابع بخش موگرمون شهرستان لنده در استان کهگیلویه وبویراحمد دیده به جهان گشود.
خانواده ای کاملاً مذهبی که از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش می کردند پدر و مادر سعی می کردند با کسب روزی حلال فرزندشان را بزرگ کنند تا سختی های روزگار هیچ گاه از ذهن فرزندانشان پاک نشود تا خود ساخته و با اراده قوی و بردبار بزرگ شوند.
محمد از همان کودکی یار و یاور پدر بود و در کارهای کشاورزی و دامداری پدر را یاری می کرد، از همان کودکی علاقه شدیدی به درس و تحصیل داشت و دوران ابتدایی را در مدرسه مله آبگاوان گذارند و بنا به ضرورت جهت امر تحصیل به شهرک سرآسیاب لنده مهاجرت کردند.
شهید محمد سهرابی ثانی دوران راهنمایی را در مدرسه شهید ثانی لنده با موفقیت به پایان گذارند و همزمان با پایان امتحانات خردادماه به واسطه فقر مادی حاکم برخانواده به شهرستان بوشهر می رفت تا با کار در گرمای طاقت فرسا و هوای شرجی این شهر درآمدی برای خود و خانواده اش از طریق کارگری به دست اورد تا خانواده رنج و سختی کمتری متحمل شوند.
شهید اول متوسطه را در دبیرستان علامه طباطبایی شهر لنده و باتوجه به عشق و علاقه ای که به رشته میکانیک داشت راهی دبیرستان کارو دانش خوارزمی شد تا دیپلم خود را در این رشته بگیرد.
شهید یارمحمد سهرابی ثانی پس از سالها فعالیت در بسیج و عضویت فعال این نهادانقلابی با توجه به فعالیت ها و حضور مداومش در برنامه های فرهنگی و مذهبی در مسجد در تاریخ۳۰شهریورماه ۱۳۸۴ با شرکت در آزمون ورودی سپاه پاسداران به عضویت تیپ ۴۸فتح درآمد تا در نهادی منسجم تر و مقدس تر به میهن خویش خدمت کند.

این شهید والامقام پس از حضور در سپاه پاسداران راهی دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج در رشته کارشناسی حسابداری شد تا شوق و ذوق به علم را بنا با تاکید رهبرش در خود بارور کند.
شهید سهرابی ثانی سالهای زیادی را با مشقت و سختی تحمل کرد تا سرپناهی برای خانواده اش بسازد که بعد از تکمیل منزل پدر با خاطری آسوده زندگی خود را ادامه دهد.

شهید عاشق سپاه و بسیج بود وهمیشه می گفت: بسیج و سپاه دو بدنه تفکیک ناپذیرند و عزت و اقتدار ما را این دو و نیروهای مسلح ما به ارمغان می آورند.
شهید محمد سهرابی ثانی و شهید آیت صدیقی نژاد دو دوست صمیمی بودند که در همه حال با همدیگر بود و در خیلی از عملیات ها و ماموریت ها نیز با همدیگر بودند.
دوستی و رفاقت این دوشهید عزیز در نزد دوستان زبانزد عام و خاص بود و حتی روزی که این دو شهید والامقام به درجه رفیع شهادت نائل شدند به فاصله کمتر از یک ساعت هر دو در منطقه جاسوسان آذربایجان غربی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید محمد سهرابی ثانی علاقه شدیدی به خانواده داشت و مرتب همه اعضای خانواده را به دیدار از آشنایان و انجام صله ی رحم دعوت و ترغیب می کرد وی همیشه عاشق کارش بود به طوری که وقتی می خواست به یاسوج برود طوری برنامه ریزی می کرد که تا قبل از ساعت هفت صبح درمحل کارش حاضر شود.
شهید محمد سهرابی ثانی و سایر همرزمانش در تیپ ۴۸ فتح باتوجه به ماموریتی که داشتند عازم جبهه شمالغرب ایران اسلامی با هدف مبارزه با گروهک تروریستی پژاک در منطقه جاسوسان شدند. که در تاریخ ۱۳ شهریور۱۳۹۰ پس از وارد کردن ضربات سنگین به کومله ها و گروهک تروریستی پژاک در کمین نیروهای دشمن قرارگرفتند که ساعت ۶صبح در منطقه جاسوسان از ناحیه سینه و پهلو مورد اصابت تیر مستقیم گروهک تروریستی پژاک قرارگرفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد و دقایقی بعد نیز دوست و همسنگرش شهید آیت صدیقی نژاد نیز به فیض عظیم شهادت نائل آمد و هر دو دست در دست هم به سوی معبود خویش شتافتند.
قاسمی از همرزمان شهید سهرابی ثانی می گفت: شب عملیات شروع شده بود محمد در میانه راه که داشت می رفت پیامکی برای من و چندنفر دیگر از دوستانمان فرستاد که به این شرح بود:( ضمن خسته نباشید از همه شما دوستانم طلب حلالیت می کنم) که صبح وقتی خبرشهادتش را شنیدیم فهمیدیم که شب هنگام فرشتگان به وی و سایر شهدای این عملیات نظر و توجه خاص داشتند.
بهمن سهرابی ثانی بردار شهید محمد سهرابی ثانی ضمن بیان خاطراتی از شهید می گفت: شهیدعلاقه زیادی به ورزش فوتبال و فوتسال داشت و در کنار این دو علاقه ای زیادی نیز به ورزش های رزمی به خصوص کاراته و تکواندو داشت و دارنده چندمدرک در این دو رشته رزمی بود.
به هرحال اگر فداکاری های شهید محمد سهرابی ثانی و سایر شهدای حریم امنیت ایران اسلامی نبود امروز ما طعم امنیت و آرامش را به این راحتی نمی چشیدیم و خدا می داند چه سرنوشت تلخی در انتظار ما بود.
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *