۳ دی ۱۴۰۳

مرگ اجتماعی جامعه کردستان بدست پ.ک.ک و پژاک(۲)

  • ۸ بهمن ۱۴۰۱
  • ۳۹۰ بازدید
  • ۰

✍️ محمد صدر

انجمن بی تاوان : دلیل من برای گفتن این امر بسیار روشن است وآن این است که اکثر پیروان این دیدگاه ها در صورت هر گونه انتقادفکری(چه سازنده و چه غیر سازنده) سریعاً موضع گیری نموده و بدون توجه به محتوی انتقادات فرد منتقد و بررسی صحت و یا عدم صحت انتقادات او، عکس العملی تند و احساسی در مقابل او از خود نشان می دهند. بدون شک شما نیز با چنین مواردی زیاد برخورد نموده اید. می توان گفت این امر در میان ما کردها به یک امر عادی تبدیل شده است. اکثر پیروان یک اندیشه خاص در هنگام دفاع از آن اندیشه و دیدگاه از خود عکس العملی احساسی نشان می دهند و در کمتر موارد از راهکارهای فکری، منطقی و گفتمان جهت دفاع از آن دیدگاه استفاده می شود واین بیانگر این امر است که پذیرش احساسی آن اندیشه نسبت به پذیرش منطقی آن دارای برتری است.

علت دیگر نشان دادن عکس العمل های تند در مقابل هر گونه انتقاد از دیدگاههای خاص، آن است که پیروان آن دیدگاه پذیرشی مطلق و قبولی مطلق از آن دیدگاه داشته اند و این خود بیانگر این مسئله است که بکارگیری معیارهای سنجش و یا مقایسه ای  از سوی فرد ضعیف بوده است و انتخاب بیشتر انتخابی کورکورانه بوده است. زیرا که پذیرش منطقی، پذیرشی همراه با انتقاد و به دور از مطلقیت است. هر اندیشه انسانی شرایط خاص زمانی و مکانی خود را دارد و احتمال این که تغیر این شرایط آن اندیشه را که متعلق به زمان ومکان دیگری است از دور خارج کند بسیار است اما شرط اساسی این امر آن است که فردی که اندیشه ای را جهت انتخاب مورد بررسی قرار می دهد بتواند همخوانی آن را با زمان ومکان موجود نیز مورد بررسی قرار دهدکه در اغلب موارد این امر در جامعه ما بسیار ضعیف بوده و با شجاعت می توانم بگویم که تازگی داشتن یک اندیشه برای یک فرد و نه در واقع تازه بودن و کارا بودن خود آن اندیشه ، در بیشتر موارد معیار انتخاب ما می باشد.

تمام این موارد میدان اندیشه و افقهای فکری ما را به یک میدان آزمون و خطا مبدل کرده است که تا خود شخص اندیشه ای را نیازماید  به حقیقت آن پی نمی بردکه متأسفانه این امر عامل اصلی شکنندگی و ضعف اندیشه ما نیز شده است. نتیجه آان نیز چیزی جز ضعف شخصیت فردی و ناکارایی اجتماعی نیست.

هنگامی که جامعه نیز در مقابل ناکارایی اجتماعی یک جنبش فکری از خود عکس العمل نشان می دهد تمام جنبشهای فکری موجود در کردستان تنها یک روش را برای حفظ بقای خود انتخاب می کنند و آن نیز انزوا و ایجاد یک دیوار حفاظتی مجزا از جهان به دور خود همراه با تحریک احساسات مخصوصاً با استفاده از آرمانگرایی و یا بکارگیری خشونت ظاهری  و اسلحه برای پنهان سازی عدم کارایی خود می باشد. این نیز کاملاً نشانگر حاکمیت انتخاب احساسی است و هنگامی که معیار اصلی در انتخاب یک دیدگاه فکری احساسات است، هیچگاه تحولی بنیادین در تغییر مبانی آن اندیشه دیده نمی شود، شاید ظواهر تغییر کنند اما محتوی و باطن همچنان دست نخورده می ماند،اندیشه تحجر می یابد و قبول مطلق آن اندیشه بر تولید فکر و اندیشه مستولی می شود و نتیجه آن تنها بوجود آمدن یک گنداب فکری است که در عین آنکه بوی تعفن آن جهان را زجر می دهد، پیروانش در صدد تغییر ظاهر و رنگ کردن لعاب آنند و بانگ مدرن بودنشان گوش هر کرنایی را کر کرده است. اما در واقع این بانگ چیزی نیست جز آغاز یک مرگ اجتماعی.

در بحث آینده به مرگ اجتماعی در کردستان و نقش جنبش های مرسوم در آن خواهیم پرداخت.

 

ادامه دارد …

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *